ارره نمیشه پسر منم عاشق باباشه ...حالا همسر منم بیحوصلس نسبت به پسرم ولی خیلی باهاش حرف میزنم میگم باهاش بازی کن به حرفاش گوش بده و خدایی همسرم گوش میده هرچند همون لحظس بعد یادش میره ولی هـــــر بار نصیحتش میکنم و نا امید نمیشم
پسرم ۵ سالشه
بحث طلاقم نیست
کل زندگی و خونه و ماشین و زمین و هر جی شوهرم میخره به نام منه
بحث پولم نیست
میخام زندگیم درست کنم
بدا خراب کردن فرصت هست
بخام بزارم برم چی نصیبم میشه بچم بدبخت تر میشه باباش دوست داره منم دوست داره
اره حرف میزنیم اگه حالش خوب باشه
نهایت یک روز اثر داره
البته اخرین باری که باش حرف زدم گفتم خودت از تربیت بچه بکش کنار بچه با داد تربیت نمیشه بچه ارامش میخاد
و در نهایتم بش گفتم بخاطر پسرم دارم بات زندگی میکنم
وگرنه بخاطر این اخلاق گندت صدباره میزاشتم میرفتم
واقعا بچه ارامش میخواد ....اگه همسرت ارامش نمیده تو رامش بده به پسرت مهربونی یه مادر معجزه میکنه ...همیشه بخند هرچند الکی به پسرت خیلی محبت کن که ببینه محبت کردن چقد قشنگه که خشونت رو از پدرش یاد نگیره....یه مادر همیشه فداکاری میکنه برای زندگی
شبها بیشتر وقتها خودم قصه میگم یا کتابی که خودش انتخاب کنه میخونم
البته الان چند وقته باباش براش قصه میگه
قد یه اطاق اسباب بازی داره
کم و بیشم من یا باباش باهاش بازی میکنیم
من عشق بی قید و شرط دارم
واقعا اولویتم ت همه چیز بچمه
ولی کلا شوهرم ادم حامی نیست
اولدیت اولش خودشه اخرشم خودش
یه صربه کوچیک به صورت نتیجش میشه این صربه به بچه
از بچم خودم پرسیدم صورتت چی شده
میگه خورد به نرده
البته احتمالا راست میگه یا خورده به نرده یا هر جا ته ذهنش فکر نمیکنه علتش باباش بوده
میگه خورده نه نرده 😢😢😢 اونقدر سریع اتفاق افتاد من متوجه نشدم بخوره به نرده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
