من با گذشت ۹وسال هنوز یادمه و عصبی میشم
یه آقای اومد خواستگاری و همه چی خوب پیش رفت و یه دفعه قبل نامزدی جا زد گفت نمیخوام خیای برام سنگین بود
من بعد بیست سال هنوز دلگیرم
بدترین رفتارو ازپدرم مادرم برادرم وهمسرم وخواهرم دیدم خیلی رفتارای بدی بهام کردن
زجری ک جاریم و خواهر شوهرم تو کردستان بهم دادن ۱۰ کیلو لاغر شدم
ووقتی ک شوهرم و مادرشوهرم بازور طلاهامو ازم میکندن
فرداصب عروسی بردن پزشک ببینه چرا دستمال تمیزبوده!
ته ته نامردیه
به واسطه شاگرد بودن مثل چـــــــی ازم کار کشیدن به مدت چند سال..
و هی میگفتن این شاگرده این شاگرده در صورتی که ماهی چند میلیون کار میکردیم اونجا..
اما حق ما هفته ای 1/
1/10 کار کردنمون بود..
و هی هم تو زندگی دست و پا میزدن با اون پول ه ابه جایی برسن ولی نرسیدن
و من چقدر تو دلم خندیدم به پولی که توش اه کارگر بود و برکت نداشت.
اشغال عوضی که ان شالله خدا ازش نگذره و وضعش روز به روز بدتر از اینی که هست بشه انشالله عذاب الهی رو به چشم ببینه خداوند انشالله بدترینهارو نصیبش کنه که البته تا حالا کرده امیدوارم بدتر هم بشه
اگه بگم که کاربری اولم لو میره :)
فکر نمیکنم هیچ کدوم تون اندازه من درد تحمل کرده باشین :)
البته الان خوشبخت و خوشحالم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
