بچه ها این ماجرای زندگی من نیس.مشکل دوستمه.خیلی با مامانش مشکل داره.
جریان ازین قراره که یه روز صبح مامانش از سرکار میاد خونه میبینه دوستم هنوز خوابه.اخه امتحان داشته تا صبح درس خونده.تا دیر وقتم خوابیده.مامانه که میاد کلییی بهش فوش میده.فوشای ناموسی حتی.دیگه خلاصه دعواشون میشه دوستمم میاد خونه ما پیش من..حالا حالش خیلی بده.میخواد کلا زندگیشو جدا کنه و با مادرش حرف نزنه دیگه.از لحاظ خرج و مخارج جدا کنه یعنی.یه داداشم داره که ازدواج کرده.پدرشم کلا هیچوقت خونه نیس همش ماموریته.فقط اونا خونه تنها زندگی میکنن.مادره چون فوش ناموسی به دوستم داده خیلی حالش بده.کلا مامانش اینجوره که الکی میاد به این بیچاره گیر میده.زندگیو براش کوفت کرده.حالا نمیدونه چیکار کنه.دلش میخواد دیگه باهاش حرف نزنه و قطع ارتباط کنه.ولی از طرفیم مامانه خیلی تک و تنها و اینجوری افسردگی میگیره.بنظرتون چیکار کنه؟؟؟