۸ سال با شوهرم بودم تازگیا عقد کردیم خیلی هم همدیگرو دوس داریم همه جوره خوبه از لحاظ اخلاقی هیچ بحثی نداریم با هم.فقط من روی یه چیز خیلی حساسم .یکی از دخترای فامیلش که قرار بوده قبلا بره خاستگاریش البته موضوع مال خیلی وقت پیشع قبل از آشنایی با من اون موقع هم ۱۷ سالش بوده بچه بوده .ولی وقتی دختره رو میبینم یا چیزی درموردش میشونم اعصابم خوردمیشه با همش با همسرم بحث دارم عصبی میشم .اصلا نمیخاستم بفهمه ولی متوجه شده رو دختره حس بدی دارم.خوب مشخصه کرم میریزه دختره شوهرم داره ولی هر وقت میبینمش اینقد پیش شوهرم ناز میکنه ادا درمیاره ازش متنفرم .نمیخام اینقد مهم باشه که بهش فکر کنم یا اوقاتمونو بخاطرش خراب کنم ولی دست خودم نیس رفته تو ذهنم این مسئله .نمیدونم چیکار کنم از ذهنم بره حس میکنم یه مشکل بزرگ میشه تو زندگیم .فقط هم خودم اینقد بزرگش میکنم نمیخام حتی بهش فکر کنم ولی حس میکنم یه چیزی هست ...نه که رابطه ای باشه فقط حسی هست انگار این وسط .خیلی آزارم میده حس میکنم یه اختلال روانیه تو ذهنم ساختمش یعنی باید برم روانشناس ؟یا واقعا چیزی هست...
از ذهنت بندازش دور
اون نه تنها پیش شوهرت بلکه جایی دیگه هم کرم میریزه
اخه اگه شوهرت به اون عنتر خانوم اهمیت میداد که 8سال باهات نبود بعدم بات ازدواج کنه میرفت اونو میگرفت پس دایورت کن و به زندگی عادیت ادامه بده
الکی خودتو ناراحت نکن حتی فکرم نکن بهش
همین جریانو منم با دختر دایی شوهرم دارم هروقتم شوهرمو میبینه جلو چشم خودم زل میزنه بهش ولی من همش به شوهرم میگم فلانی رو دیدی چپ نگات کرد یا پشتشو کرد بهت، الکیا 😂😂 برای اینکه یوقت شوهرم بش فک نکنه،، اونم میگه نه میگم معلومه خیلی ازت بدش میاد شوهرمم میگه بره گم شه نکبت من اصن داخل ادم نمیددونمش
وای اینم اینجوریه اینقد پرروه جلو چشم خودم یه حرکاتی انجام میده من دربارش با شوهرم حرف نمیزنم که بهش فکر نکنه ولی یه سوتیای خیلی وحشتناکی سر این مسئله دادم پیشش که خودش فهمیده.یه بار یه خط جدید گرفتم به شوهرم پیام دادم خودمو جای دختره گذاشتم میخاستم ببینم چی میگه شوهرمم نامردی نکرد پا داد و کلی حرف زد ولی بعد چندتا پیام گفت خیلی خری .فهمید خودمم خیلی هم ناراحت شد گفت تو درموردم چه فکری کردی😐ولی خوب این حس زنونه آزارم میده
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
