سر اینکه زنداداشش زنگ زده بیا بچمو ببریم بهداشت برا کاری مدرسه اش.منم گفتم چرا خودش نمیبره تاکسی بگیره.هر کار دارن به شوهرمن میگن شوهر منم بدون منت براشون انجام میده.ولی برادراش برا ما اینجوری نیستن اگه بهشون یه کاری بگم با یه منتی برام انجام میدن بعد چند وقت اصلا جواب سلاممو هم نمیدن.ولی شوهر من ایطوری نیست خیلی حرصم میگیره.به حرفمم گوش نمیده میگه دلخور بشی یا نشی من هرکار داشته باشن میرم.میگم پس چرا اونا برا ما اینجوری نیستن.خیلی حرصم گرفته از دست کاراش.اگه نمیترسیدم از حرص چاقورو میحواستم فرو کنم تو شکمم