اگه بازیگر معروفی مثل بهرام رادان بهتون پیشنهاد ازدواج بده ..... صفحه 2

cinderellaaaa2

مدیر

عضویت: 1399/01/03

تعداد پست: 11300

جوابتون چیه و چرا ؟

وقتی نیستی مث همه چطور آدم ازت دل بکنه .‌..

1399/04/24

02:35

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

ملانیی

عضویت: 1397/09/24

تعداد پست: 14310

فردا مثل محسن افشانی هار بشن کتک بزنن

مگه از جونم سیر شدم

جوکر:من یه همسر داشتم زیبا بود...کسیکه بهم میگفت من خیلی نگرانتم؛همیشه بهم میگفت بایدبیشتر بخندم...قماربازی میکرد ویه عالمه هم بدهی بالااورده بود...طلبکارها صورتش رو خط خطی کردن،ماپولی برای جراحیش نداشتیم نمیتونست تحمل کنه...من میخواستم دوباره لبخندش رو ببینم،فقط میخواستم بدونه زخمهاش اهمیتی برام نداره پس یه تیغ گذاشتم توی دهنمو اینکارو کردم...میدونی بعدش چیشد؟اون نتونست منو اینجوری ببینه!ترکم کرد...قضیه برام بامزه شد..."حالا همیشه میخندم"

1399/04/24

02:36

6 نفر لایک کرده اند ...

درگذشت

عضویت: 1397/02/01

تعداد پست: 13941

فقط شوهر خودم

1399/04/24

02:36

2 نفر لایک کرده اند ...

مامان_ستایش

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

بهووونه

عضویت: 1397/10/27

تعداد پست: 3506

باور کن میگم نه

میدونی چشم چندتا دختر دنبالشع؟؟

❤اللهم صل علی محمد وال محمد❤اللهم عجل لولیک الفرج❤

1399/04/24

02:36

1 نفر لایک کرده اند ...

بارانم۱۹۹۷

عضویت: 1397/03/01

تعداد پست: 11733

ن من کارمند مخابرات دوس دارم😂

1399/04/24

02:36

4 نفر لایک کرده اند ...

mahboooobeh5

عضویت: 1398/12/20

تعداد پست: 16131

از شهرتشون متنفرم آسایش ندارن

دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه می‌خواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که می‌خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفته‌ای یکبار بروز میکنم🤗😍

1399/04/24

02:36

2 نفر لایک کرده اند ...