ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
میدونم ی روز ب همه ی اشکایی ک الان داری میریزی میخندی قوی باش دختر ..مشکلات نمیتونن تورو از پا درارن.. میدونم صددفه زمین خوردی و بازم پاشدی میدونم کسی نبود دستتو بگیره میدونم شبا چقد سخت خوابت برد... میدونم دلت اروم نیست ..قول میدم همه ی این روزا تموم شه روزو ساعتشو نمیدونم ولی ب خدا ایمان دارم ب اینکه گفته بعد از هرتاریکی روشناییه ایمان دارم ..میدونم بعد این همه سختی قراره روزای قشنگی باشه میدونم اون روز از ته دلت میخندی همش میگذره بهت قول میدم..با دل مهربونت برام ی دونه صلوات میفرستی؟؟؟
در تاریخ 99/9/9 به آرزوم رسیدم اگه ج ندادم فکر نکن میترسم دارم به حقوق حیوانات احترام میزارم ;) این کاربری سه نفرى بوده حالا شدیم دونفری l❤u کیا مثل من عاشق چیستانن ؟!سه تا زن تو دنیا از همه خوشگل ترن اگ گفتی چه کسانی هستند؟؟ میدونم که هیچکی نمتونه بگه خوب من به شما میگم!!👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭👭💁💁💁مامانم خشمل چشم ابی م 🙈😘، انعکاس تصویرش تو آینه و سایه اش !
مثله این دختره که با حجابه آرایش کن اسمش یادم نیست🥴
شوهرش از این آقازاده هاست
دیگه سیمکارت ندارم😐 توی تاپیکای سیاسی من دیگه حرف نمیزنم🤐🥺🌺🍃🍃درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد. چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره ای به او کرد. کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند. کریم خان گفت: «این اشاره های تو برای چه بود؟»درویش گفت: «نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم. آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده؟»کریم خان در حال کشیدن قلیان بود. گفت: «چه میخواهی؟»درویش گفت: «همین قلیان، مرا بس است.»چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت. خریدار قلیان کسی نبود جز فردی که میخواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد، که از قلیلن خوشش آمد و آن را لایق کریم خان زند دانست. پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد. چند روزی گذشت. درویش جهت تشکر نزد خان رفت. ناگه چشمش به قلیان افتاد و گفت:«نه من کریمم نه تو. کریم فقط خداست، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست.»🍃🌺🍃 امضامو هفتهای یکبار بروز میکنم🤗😍