این ماجرا مال چند وقته پیشه
خانمیرو میشناسم ب شدت اهل نماز و روزه و دعا و ب قول خودش خداترس
ماه رمضون از صب تا طهر تو مسجده و از هیچ کمکی ب فقرا دریغ نمیکنه وضع مالیشونم خوبه
ایشون ی زنداداش داشتن ک همسر دوم برادرشونه و از همسر اول ک فوت شده دوتا بچه داره همسر دومم خودش دوتا بچه داره سر ارث و میراث میخواستن حق بچه های همسر دوم رو میخواستن بخورن ک خوب ب هر حال مادره و مدافع بچه اش دعوا و دلخوری راه انداخت سه چهار روز بعد اتفاق وحشتناکی براش افتادو ب وسیله ی لوله باز کن ک ریخته بود تو طرف شویی بدنش سینه هاش و دستش سوخت و مجبور شدن بیان پوست مصنوعی بزنن بهش(در مورد درمانش اطلاع دقیق ندارم)حالا این خانم ک اهل نماز و روزه و مسجده همه نشست و گفت ک حقش بود خدا گذاشت تو کاسه اش میخواست مال بچه یتیم رو بخوره
ب ماه نکشید همین خانم ی مریضی سخت گرفت ک فقط خدا نجاتش داد
دلم میگیره همچین ادمایی رو میبینم تکلیف خیلیامون معلومه مث خودم ک میگم بنده ی خوبی واقعا نیستم ولی بنده ای ک انقدر ب خدا نزدیکه انقدر در حال راز و نیازو نمازه شبه چرا ؟چرا باید اینجوری قضاوت کنه
این ماجرای یکی از نزدیکانمه نسبتو نگفتم ک دعوا نشه
نطر شما چیه