2737
2734

بزرگترین چالشی که باهاش روبرو شدم بعد از ازدواجم مسائل مربوط به خانواده شوهره... 

خانواده بدی نیستن که بخوام بگم جنسشون بده یا نیت بدی دارن.. 

اما اخلاقای خاص عجیب و غریبی دارن. 

عروسو غریبه میدونن، مهمونی هاشون دعوت نمیکنن، با خوداشون خوبن، عروسو تحویل نمیگیرن، نه زنگی نه کادوی خیلی کوچیکی برای تبریک عید، پاگشا نکردن( البته بگم بعد سه ماه گفت برم خونش😏ولی خانواده مو نگفتن)

کلا میکشن کنار، جوری که میمونم انگار نه انگار اینا خانواده دومادن و وظایفی به گردنشونه.. 

کلا میرم تو جمعشون حس میکنم مزاحمم.. 

خیلی ناراحتم.. 

اگه یکی بهم بی احترامی میکرد و فحش میداد اینقدر ناراحت نمیشدم( چون شخصیت و ادب نداشته ش رو نشون داده) تا اینکه با آدمای خیلی بی تفاوتی روبرو بشم‌.

حالا سوالم اینه هر کدومتون چطوری این چالشا رو حل کردید و اگه موفقیتی در کار بوده به خاطر کدوم رفتار یا سیاست شما؟

همیشه احترام گذاشتم، و ی حریمی بینمون هس

شوهرمم همیشه پشتمه و این هم موثره خیلی. 

خدارشکرر هیچ وقت با خونوادش مشکلی نداشتیم

      کودک همسری فقط به یه کودک آسیب نمیزنه دومینو وار نسل اون کودک رو از عشق و علاقه و شناخت حقوقش محروم میکنه. درواقع تمام نسل بعد از اون کودک رو از داشتن والدین آگاه و عاشق و مسئولیت پذیر بی بهره میشن.#نه_به_کودک_همسری❤️وقتی جواب بی ادبیتو نمیدم ینی در شأن من نبوده همکلام بشم باهات، وگرنه جواب برای  امثال تو  فراوونه... 😊

بچه ها باورتون میشه!!!

دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.

2731

من کلا دوری و دوستی رو انتخاب کردم .

برام مهم نیستن اصلا .

کجا میرن چیکارا میکنن .

حتی عروسیهای زیاد دعوت میشم با خانواده شوهرم .

شوهرم راحت میگه سلنا نمیاد هر عروسی . نمیخواد ببرینش.


راحتم کلا .

وقتی میرم خونه مادرشوهر ،عین یه مهمون میرم میام .

کلی احترام میزارن 


نمیخواد دیگه دعا کنید :(  حاجت روا نشدم :(

بهتر.اگه ب پرو پات میپیچیدن باور کن آزار دهنده تر بود.منم با خانواده شوهرم‌زیاد خودمونی نیستم.اونا منو دوس دارن.منم اونا رو دوس دارم.ولی عین غریبه ها میریم میاییم.الان ۶ ماهه خونش شام نرفتیم.اگرم بریم بعد شام یکی دوساعت.بااینکه خونش دوتا کوچه باما فاصله داره.

من مادر نميشوم تا فرزندم  را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را  به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار  و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم 

آدم باسیاستی نیستم اما تو جشن های بزرگ پیش همه ی فامیل شوهرم میرم و سلام و احوالپرسی میکنم حتی از دور که منو میبینن سلام میدن با اینکه خوانواده ی شوهرم اصلا باکسی نمیجوشن و فامیلاشون وقتی میبیننشون روشونو کج میکنن الان همشون تو جشن ها یا مراسم های کوچیک من و شوهرم رو صدا میکنن

هرچه هستم خدایم داند...
2738

من اصن تو فازه اینجور چیزا نیستم 

پاگشام چون شهرستانن خودمون رفتیم خانوادمم دعوت نکردن

خانوادم ناراحت شدن ولی من نه 

ب ذاته ادمه دیگ

ذات ک بد باشه دیگ بده

ولی خانواده همسرم اصن اینجوری نیستن اگذم باشن میدونم ک همسرم پشتمه

لبخند بزن اینم میگذره❤️🌹                  همسرم دستاتو میبوسم دورت بگردم🥰😘

 این چالش گفتب سخته چون نداشتم

سعی میکنم رو خودم کار کنم خودمو قوی مشغول و شاد باشم

واقعا نمیتوتم دیگران درست کنم 

ولی بهترین روش تو زندگی که ازش نتیجه گرفتم کاری به رفتار و حرف دیگران ندارم وارد زندگیم نمیکنم

اهمیت نمیدم چی میگم

منم مثل خودشون رفتار میکنم

وقتی از هیچ کس توقعی نداشته باشی همیشه ارامش داری

اونا اگه پسرشون رو دوست داشتن شما رو هم دوست داشتن

مادرشوهر منم پاگشا نکرد، روز اولی که رفتم خونش جلو در بعم کادو طلا داد ولی من اونو پاگشا به حساب نمیارم چون باید من و خانوادم رو دعوت میکرد

کلا بعضی خونواده ها همینطورن   یا خودت باید یه حرکتی بکنی برای صمیمی شدن خودت بری سمتشون تو جمعشون سر صحبتو صمیمیت رو باز کنی که البته تجربه ثابت کرده آخرش پشیمونیه  یا تو هم مثل خودشون رفتار کنی 

من همیشه سعی کردم احترام بذارم ولی کلا خانواده ی شروری هستن

وجدان ندارن.. فرهنگ ندارن.. داغون

دیگه کار رو به جاهای باریک رسوندن طوری که هیچ احترامی برای خودشون قائل نشدن

من اصصلا آدم کینه ای نیستم ولی با تمام وجودم نفرت رو نسبت به اینا حس میکنم

الانم قطع رابطه ایم 

بهترین دیالوگی که توی عمرم شنیدم:امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است. تزویر با لباس دیانت و تقوی به میدان می آید. تزویر سکه ای است دورو، که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است. عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش. و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین...💔
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687