دوستان ما یک سال نامزد بودیم و تولد من و شوهرم تو یه ماهه.مامان من هم به شوهرم هدیه داد هم به من.
شوهرم به مادرش گفت که مادر زن من هدیه داده و بعدش هم گفت شما هم که هیچ خودتونو زدید به اون راه.چون مادرشوهر من عید قربان و فطر و نوروز هم چیزی برا من هدیه نداد.گفت دور هستید نمیتونم بیارم.
وقتی این حرف پسرشو شنید رفت یه ادکلن برا من کادو خرید آورد داد.
گذشت من دخترم به دنیا اومد و دخترم ادکلنای منو برداشت بازی . این ادکلن سرش افتاد گم شد.منم دیدم دیگه نمیتونه اسپری کنه دادم بازی کنه.
مادرشوهر اومد خونمون.اسباب بازیهای دخترمو تو یه کارتن بزرگ ریختم.شروع کرد سوا کردن وسایل از اسباب بازیا.چون من چندتا از وسایل اشپزخونه و....رو هم که باهاشون بازی میکرد و خراب کرده بود قاطی اس بازی ها کرده بودم. مادرشوهر رفت و منم چون هر چند وقت یه بار تمیز میکنم و وسایل و سوا میکنم متوجه شدم ادکلن نیست.وقتی رفتم خونشون دیدم دوتا از همون مدل ادکلن رو تاخچه خونشون هست.
اینم بگم که از چندتا چیز تو خونمون خوشش اومد و شوهرم بهش گفت بردار ببر اونم گذاشت تو کیفش.
و بگم مادرشوهر شوهر خیلی پولداری داره و خودش هم پولداره ولی همش چشمش تو وسایل و لباساییه که من میخرم و قیمت و جنسشون.حتی من کفش نو بخرم برم خونشون کفشامو میپوشه یه دوری میرنه.یا پالتومو
من چیزی به شوهرم نگفتم تا این که یه سری شوهرم به من گفت مادم گفته زنت و نیار خونمون.حتما بی احترامی کردی.منم خیلی ناراحت شدم و ادکلن و به شوهرم گفتم. حالا میگه تو تهمت دزدی به مادرم میزنی.اون فراموشی داره فک کرده مال خودشه برداشته.مادر من دزد نیست