بچه ها شوهر خواهر و کلا خاله ها و داداشای شوهرم به من خیلی بی احترامی کردن دو سه روز که رفتیم شهرستان خونه پدر شوهرم. منم دیگه عاصی شدم متاسفانه زبون ندارم که جواب بدم به شوهرم گفتم آخه چرا اینجور میکنن. چرا اینقدر بی احترامی. به شوهرم گفتم اگر حسابشونو کف دستشون نزاری نمیام خونت میرم خونه بابام. شوهرمم جو گیر شد زنگ زد شوهر خواهرش داد و بیداد که تو بیخود کردی سر زنم داد زدی غلط اضافه کردی. مادرش اومد طرفداری اونا رو کرد با شوهرم دعواش شد شوهرم داد میزد اگر از گل نازکتر به زنم بگید نابودتون میکنم و هق هق گریه میکرد بخاطر من باورم نمیشد اولین بارش بود. جلو همه غرورشو خورد کرد گریه میکرد و از من طرفداری میکرد. حالام اعصابش زده به معدش مریض شده. نمیتونم خودمو ببخشم. مادر شوهرم این وسط میگفت به من باید بری خونه بابات شوهرم بدتر عصبی شد دستشو گرفت کنار زد. الان حالم بده نمیدونم چیکار کنم. چندروزه گذشته ولی از یادم نمیره
شفای بیماران خاصه داداشم که ام اس گرفته صلوات بفرستین لطفا. التماس دعا.
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ای پروردگارِ من، از آنچه بر سرم آمده، دلتنگ و بیطاقتم، و جانم از آن اندوه که نصیب من گردیده، آکنده است؛ و این در حالی است که تنها تو میتوانی آن اندوه را از میان برداری و آنچه را بدان گرفتار آمدهام دور کنی. پس با من چنین کن، اگر چه شایستهی آن نباشم، ای صاحب عرش بزرگ.
راستی خدادلم هوای دیروز را کردههوای روزهای کودکی رادلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارمآرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورددلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و دوباره تمرین کنمالفبای زندگی رامیخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستنددلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تانهر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تودلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدمآن را نچینمدلم میخواهد …می شود باز هم کودک شد؟؟راستی خدا!دلم فردا هوای امروز را می کند؟؟؟