همسایه بغلی خیلی پر رفتو امدن از اول کرونا پر مهمون
بعد چندبار به ما گفتن رفتو امد کنیم ما در رفتیم
حالا بنده خدا خانمش تصادف کرده حالش خوبه ولی احتیاج به کمک داره دیروز سه بار اومدن و رفتن و به زور شام بردنمون من به شوهرم اشاره میزدم قبول نکن خونشونم شلوغ بود (درحالیکه از بهمن جز خونه مادرم جایی نرفتم مادرشوهرم سنش خیلی بالاست اونجا هم نمیرفتیم!)انقد حساس
دیگه گفت شوهرم گفته اینم مثیکه تنهاست بگو بیاد کمکت ازون خیلی خیلی خونگرماهم هستن بعد من نصف کارام دیروز موند اصلا فرصت اینکارارو ندارم بی برنامه سه چهار بار همسایه بیاد یا من برم
دیگه برای بار اول اشنایی 😂سه چهارتا وسیلمم گرفتن که منم تازه عروس و حساسم و از بچگی کلا یجور بار اومدیم که مراقب وسایلامون باشیم حالا اینش عیب نداره میارن ولی خواستم درجه خونگریمیو ببینید
به نظرتون چی کنم؟
به زورم شمارم گرفت
ادم میخواد خونه خودش ارامش بگیره صبح ظهر شب درو میزنن خب هرکس برنامه خودش رو داره😒
از یطرف تصادف کرده دلم نمیاد میگم گناه داره ادم باید به همنوعش کمک کنه از طرفی میترسم بدعادت بشه و دردسر بشه
نه اونا مشکلی دارن نه ما ولی از نظر تیپ شخصیتی و فرهنگی زمین تا اسمون فرقمونه و این مشکله اونا اصرار دارن و فشار میارن ما اصلا دوست نداریم ولی نمیخوایم کدورتی هم پیش بیاد من و شوهرم درونگراییم و با درونگرا بودنمون اصلا مشکلی نداریم من خودم راحتم .و رفت و امدم باید همیشه بابرنامه باشه چون تیپ شخصیتیم اینه و طبیعیه.و خودمم باهاش راحتم و کلا از رفت و امد باغریبه و همسایه خوشم نمیاد و وقتشم ندارم ولی بیاو چندبار که گفتم وقتشو ندارم و مشغولم ولی فکر کنم اثری نداره.با فامیل هم دیر به دیر میرم میام
حالا نمیدونم باید چی کنیم؟
لطفا راه حل بدید طوری که کدورتی هم پیش نیاد و منم عذاب وجدان به خاطر شرایطش نگیرم اون بنده خداها مشکلی ندارن ولی ای کاش درک کنن که همه مثل هم نیستن و شاید طرف واقعا راحت نباشه
حالا به خاطر فرهنگش مسائل تربیتیش و شرایط ویروس کرونا و همه چی...
که دیروز گفتن بامهمونا ما که اصلا گوش نکردیم رفتو امد کردیم منو شوهرمم حساسیم منم گفتم من ۶ ماهه خونم نه اصلا درنیومدم به خاطر مراقبت از دیگران مراعات کردم