یه لحظه فکر کنیم کرونا نیست
توی این ۲ سال که ازدواج کردم همیشه ماهی دوبار خونه مادرمینا خوابیدم بعضی وقتا یا با شوهرم یا اکثرا خودم تنها
ولی خب در کل هیچ جا جز خونه خودم راحت نیستم پوششی که اینجا دارم اونجا ندارم
خونه مادرمینا معذبم دست خودم نیست
هروقتم میرم اونجا مامانم گیر میده باید بمونی
یا میگه چرا با شوهرت میای
یا ب شوهرم میگه پاشو برو چیکار مهلا داری
به یه شب هم راضی نیست تا یه چیزی میشه میگه باید ۱ هفته ۲ هفته بیای بمونی اینجا
خب من الان باردارم شکمم پر ترکه😭😭 بخدا اینقدر میخاره یا روزی دوبار حمومم آب خنک میگیرم به خودم یا معذرت میخوام کلا لختم یا همش دست به روغن زیتونم
من نمیتونم این کارارو اونجا کنم که
مامانم هی میگه ول کن شوهرتو بیا اینجا میگم مامان خونه خودم راحتم چون شرایطم اینجوریه میگه برو بابا همش آویزون شوهرتی
یا مثلاً امروز زنگ زدم بهش رد تماس داده.. تصویری زنگ زد خودش بهش گفتم ببخشید دیر جواب دادم سختمه با این شکم تا پاشم یه چیزی تنم کنم طول میکشه
میگه واجبه مگه لباس بپوش خب همش
بخدا ناراحت میشم توی همه چیزم دخالت میکنه
😔😔😔