2733
2739
عنوان

فکر های جالب بچگی

1048 بازدید | 89 پست

سلااااااام. بیاید و از خاطرات و فکرهای جالب بچه گیتون بگید یکم بخندیم 💕💕


مثلا من فکر میکردم وقتی بمیریم با خدا ازدواج میکنم و فرمانروایی دنیا رو میکنیم ولی شما بیاید خنده دار تراشو بگید خخخخخخ

عزیزممم…💕😂😂

  اقا با من دعوا نکنین روحیم حساسه میزنم دهن مهنتونو آسفالت میکنم…    گفت:بمــان•گفتم:برای ماندنم دلیلی بیاور،،،،،،،،گفت:برنج خیسوندم                                    یه نگاه به خودت یه نگاه ب طرز فکرت بنداز..                                                  این دلیل اینجا وایستادنت❗️❗️❗️    


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

من وقتی بچه بودم فکرمیکردم اگر یه مرد تنشو بزنه به من حامله میشم یه باریه مرده خورد به من منم کلی عرزدم که حامله میشم و ابروم میره خخخخ

ازبچگی دوس داشتم پرنسس باشم👸😁الانم یه پرنسسم ولی با پرنسسای والت دیزنی فرق دارم 😑مث اونا رفتار میکنم ،مث اونا لباس میپوشم،اماهیچ وقت نمیتونم مث اونا عشق و تجربه کنم ،هیچ وقت نمیتونم تو قصر زندگی کنم 💒چون من تو دنیای واقعیم که هیچکدوم ازینا وجود نداره ن مرد قوی وجذاب و عاشق و ن قصر زیبا😁ولی من خودمو همیشه پرنسس میدونم اونم یه پرنسس واقعی و تنها،(با مرسانا و شوخرررر گاو خیالیم براهمیشه خداحافظی کردم و وارد دنیای واقعیم شدم)😁پرنسس نی نی سایتتونم😂👸

فیلم و عکسای زمان قاجارو ک نشون میداد فک میکردم دنیا رو واقعا مشکی میبینن😥😂

هنوزم شک دارم😂😂😂😂

بعد چندماه برگشتم😍❤فدای @bellatrixlstrang بشم ک پشتمو خالی نکرد💋پاترهدم  ادمک خرنشوی گریه کنی ؛ کل دنیا سراب است بخند🍃
مثلا من تصورم از دزدا یه چیز صورتی دراز بود ک چند تا شاخ داشت😂

😂😂😂😂

بعد چندماه برگشتم😍❤فدای @bellatrixlstrang بشم ک پشتمو خالی نکرد💋پاترهدم  ادمک خرنشوی گریه کنی ؛ کل دنیا سراب است بخند🍃
2738

مسخرم نکنید فقط من سه سالم بود یادمه یه خانمی می اومد خونمون دوست مادرم بود اسمش خورشید بود وقتی اون خانم می اومد مامانم بهش می گفت خورشید خانم اومده بعد بیشتر غروبا می اومد زمان غروب خورشید منم فکر می کردم این خانم همون خورشید تو آسمونه می رفتم حیاط می دیدم خورشید نیست کلی ذوق می کردم که خورشید خونه ماست خواهشا مسخرم نکنید بچه بودم خب

من شاید ۴سالم بود با مامانم بیرون بودیم،من داشتم ادامس میخوردم،بعد مامانم دم بستنی فروشی یه بستنی واسم خرید گفت ادامستو بنداز و بستنیت رو بخور ،هر کاری کرد ادامسمو ننداختم،گفتم اگه بندازم ماشینا میچسبن به خیابون پلیس میاد منو میگیره،اخرم از ترس پلیس قورتش دادم و بعدش گریه میکردم که حالا توو شکمم درخت ادامس در میاد🤣😬

خدایا خواهش میکنم به زودی روزای خوب و شاد بیان و پایدار باشن
من شاید ۴سالم بود با مامانم بیرون بودیم،من داشتم ادامس میخوردم،بعد مامانم دم بستنی فروشی یه بستنی وا ...

یه بارم لوبیا بازی میکردم ،لوبیاهه رو کردم توو بینیم،خیلی کوچولو بودم،بعد زار میزدم رفتم پیش مامانمو میگفتم حالا درخت در میاد توو دماغم،🤣اخرم از بس فرستاده بودمش بالا رفتیم بیمارستان در اوردیمش😬😬

خدایا خواهش میکنم به زودی روزای خوب و شاد بیان و پایدار باشن
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز