من دختری بودم که از همون بد تولد بدون اغراق میگم ، اونقد مهربون و دلسوز بودم ، همیشه درهمه حال نگران بقیه بودم ،
برام بیش از هرچیزی مهم بود که درموردم چی فکر میکنن،
کلا اعتماد به نفسم صفر شده بود
همیشه تو اجتماع خورد شدم ، طرد شدم ، بهم ظلم شد ولی خفه خون میگرفتم ، همیشه از حقم میگذشتمو انتخاب نمیکردمو میگفتم بیخیال ولش کن ، خلاصه یه دختر بی نهایت ساده و تو سری خور و مظلوم بی دفاع بودم ...! واسه همینم بزرگترین ضربه ها رو خوردم ، موهام سفید شد ، دقیقا4-5ساله شبی نشده بدون گریه نخوابم! بااینکه فقط و فقط من 17سالمه ولی اگه منو ازنزدیک ببینین مثل دهه هفتادیام کسی باورش نمیشه!
ولی تصمیم گرفتم اینقد پیشرفت کنم هم از لحاظ اخلاقی ، هم ظاهری ،هم رفتاری
میخوام دیگه به کسی بها ندم چون تاالان دلسوز بودمو هیچی ندیدم شاید از قوی بودن به جایی رسیدم و معتقدم میرسم حتما میرسم
میخوام دیگه چیزی برام مهم نباشه ، فقط و فقط و فقط خودمو خودم ،میخوام ملکه ی زندگیم باشم ..
بحث حرفای من اینه تو این دنیا به هرکسی از راه رسید محبت نکنین !
ساده نباشین !
از کسی توقع نداشته باشین به هیچ وجه !
حقتونو بگیرین و براش بجنگین !
اسیر سرنوشت نشین !
خلاصه تو این دنیای لجن ساکت نشینین و از احدی هم تقلید و مقایسه نکنین
نگاه نکنین کی چه راهیو میره ، خودتون باشین و اراده و تصمیم خودتون و زندگی و خوشبختیه خودتون🎀
پ ن :
{بعضی وقتا لازمه اتفاق بدی برات بیوفته ، گاهی اوقات لازمه ی زندگی اینه که شکست بخوری تا به خودت بیای و پیشرفت کنی و بری بالا ...
اینقد بالا تا همون زمینیا ایستاده برات دست بزنن و هیچوقت تو خیالاتشونم نگنجه که اونی که رو به موفقیت سوق پیدا کرده ،همون آدم شکست خورده و درمونده ی قبل باشه}👑
موفق باشین😘💖💖💖