فرداش جارو برقی کشیدم.دخترمم ۹روزه بود رفتم بیمارستان موندم پیشش بستری بود برا زردی.البته تا ۴ماهگیش کار خاصی نکزدم هونه مامانم بودم
طبیعی یا سزارین
تاده روز استراحت کنید.
وای من کلا بدگوشتم
۱ماه کشید تا روبه راه شدم
تا ۶ماه جابخیه هام همیشه خون بود
یادم میفتع نمیخام برگردم دیگ ب اون روزا
خواهر من ک از روز اول سرپا شد و کاراشو کرد..مامانمم نبود فقط منه ۱۷ ساله ی بی تجربه پیشش بودم.همیشه میگن خدا یار بی کساس..خواهرم همه کاراشو خودش کرد خداروشکر
نه بابا چه عوارضی...قرار نیست که ما بزاییم و بقیه بیفتن تو دردسر و کلفتی مارو کنن😬😬😬..
تغذیه و روحیه ت خوب باشه ،هیچی نمیشه....
من بعد ۱۰ روز تمام کارامو کردم....
مامانم طفلی همون ده روز رو هم خانومی کرد و بهم رسید....خدا حفظش کنه....
من حالم اصلا خوب نبود بلند ميشدم راه ميرفتم ولى تا ده روز هيچ كار نكردم بعدشم تا ٤٠ روز رفتم خونه مامانم
ما هم همين عقيده رو داريم بنظرم تا ميتونى از همسرت كمك بگير و بعبارتى كار بكش ازش😂 ٩ ماه حاملگى و زايمان و شسر دهى و جاى عمل و هزار جور درد رو خانوما تحمل ميكنن چرا اقايون نبايد شريك باشن؟ البته من راهم دور بود رفتم خونه مامانم
نه عزیزم اصلا مشکلی پیش نیومد
اتفاقا خیلی زود شکمم جمع شد و در عرض شش هفته ااز زایمانم وزنم دقیقا برگشت به قبل از حاملگی
البته من نمیگم که همه این کار رو بکنن. چون خودم درد نداشتم و برام انجام دادن کارها ممکن و لذت بخش بود. شاید کسی درد داره یا از نظر قوای جسمی ضعیفه و نمی تونه
من در شهر غریب زایمان کردم و خانواده خودم و همسرم نبودند و هیچ دوستی هم نداشتم اما از به دنیا اومدن بچه هام خوشحال بودم و روزهای شادی داشتم. از اینکه بچه هام سالم به دنیا اومدن خییییییلی خوشحال و با نوازشش و به اغوش کشیدنشون انگار روی ابرا بودم. اصلا دردی حس نمی کردم
