من باشم خیلی سرسنگین میرم خونم میشینم یه مدت نمیرم اونجا اگه پرسیدن میگم نمیخوام حرفی بشه که خاله و عم قزی بفهمن پولم هر طور شده پس میدادم
استارتر خیلی ناراحت شدم برات
ای روزگار هیچ کس درک نمیکنه. توام استارتر سعی کن خودت کنار بیای با نشکلاتت برا کسی نگو که اینجوری بگن پشتت
ببین غصه خوردن تاحالا چیو درست کرده؟؟ درد دل کردن با دیگران فقط اولاش ارامش بخشه بعدا میبینی اومدی نقطه اولت .
درسته که ازین مشکلات داشتی ولی بخدا مثل تو خیلیا هستن فقط شما نیستی که . اما راهش گریست؟؟
ازین به بعد نباید با مادرت وقتی حرف میزنی همش از ناراحتیات بگی من نمیگم حرفاشون درسته نه خیلیم غلطه ولی مادرتو خسته کردی از بس بهش گفتی .
یه مدت اصلا به بچه فکر نکن و رو زندگیت تمرکز کن و به یه کاری مشغول شو . کم کم همه چیز درست میشه
البته مقصری زیاد زندگیتو براشون باز میکنی و اینکه خیلی کار غلطی کردی که اجازه میدی دیگران به شوهرت بی احترامی کنن
هیچ آدمی کامل نیست به این فکر کن که عصبی بوده یه چیزی گفته
حالت رو درک میکنم البته ، دیگه پیش مادرت دردودل نکن ، گریه هات رو هم بزار وقتی تنها هستی ، سعی کن از لحاظ روحی سرپا بشی ، بهترین کسی که میتونه جمع و جورت کنه (از هر لحاظ) خودتی
به این اتفاق هم به عنوان یه شکست نگاه نکن ، فکر کن که یه درس بزرگ از زندگی گرفتی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
