جلسه ی اول به چایی آوردن منم نکشید و رفتن
و بعد اون دیگه مامانش نیومد
بعدش فهمیدم که از اول قصد داشته دخترخالشو براش بگیره
حدود شهریور بود فک کنم که رفتن خواستگاری دخترخالش و من انقد گریه کردم که معدم خونریزی کرد
اونم پاشو تو یه کفش کرده بود که فقط پریسا
اینجوری شد که بزور آذر 94 صیغه شدیم
بابامم تحت تاثیر مامانم گفت جهازنمیدیم
منم مهریم 20 تا گل رزه و یه دونه سکه