جلوگیری کرد و کرد سه سال گذشت خسته شدم انواع و اقسام عفونت تنبلیم شدید تر شد و موی زاید بیشتر
کاری برا بچش میکنه بغضم میگیره که از من بچه نخاست و من با چند ماه اقدام بچه ندارم هنوز
الانم بچه نمیخاد چون دید حامله نمیشم جلوگیری نمیکنه دیگه
دلم گرفته از این که حس میکنم حق مادری رو ازم گرفت
انقد که دیگه نمیخام بچه ی خودشم باشه
انقد که دیگه نمیخام ببینمشون
حس میکنم نازا شدم آخر خطه
هیچکس به اون نمیگه تقصیر تویه همه منو مقصر میدونن چون اون بچه آورده و أنگ نازایی پیشونیه منه
دلم گرفته گاهی دوسدارم بمیرم یا به عقب برگردم