اینقدره متنفرم ازین آدمها که پز جهاز و سیسمونی میدن.
مادرشوهرم اینقدری سرجهاز دل من خون کرد با گذشت ۱۴ سال هنوز یادم نمیره یادمه یه شب خونشون بودم اینقدری گفت و گفت من اشکم دراومد گریه کردم پدرشوهرم دیگه عصبانی شد گفت بسه دیگه ولش کن!مادرشوهرم گفت خوب حاجی(بابام) داره جهاز بده ...خانم(مامانم) نمیذاره.
هروقت توی دوران نامزدی میرفتم خونشون از جهاز زنداداش هاش تعریف میکرد چون دخترهاش هنوز ازدواج نکرده بودن منم هیچ چی نمیگفتم اینقده دلمو شکوند.الان چندساله مشکلات بسیاری واسشون پیش میاد خداییش هیچ وقت نفرینشون نکردم.اما همش میگم اینا تاوان شکستن دل من هست.