سلام ...در آشنایی با یه اقا به مشکل خوردم😔😔😔😔

مدیر استارتر

عضویت: 1397/09/02

تعداد پست: 5854

هرروز علاقه این اقا بیشتر می شد ولی من حسی به ایشون جز احترام نداشتم...واقعا ادم خوبیه ولی من نمی تونم دوسش داشته باشم...اینم بگم تاحالا وارد رابطه نشدم و این مشکلیه که زیاد برام پیش اومده...تمام مردها برام مثل دوست معمولی هستن و نمی تونم یه حس خاص که مثلا قلبم تند تند بزنه پیدا کنم..بعد دو سه روز که دیدم اینطوریه حقیقت بهش گفتم رابطه رو تموم کردم ولی اون بازم پیگیر...من باید چیکار کنم؟؟؟؟

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

1399/04/19

|

07:09

rnafas

عضویت: 1398/10/20

تعداد پست: 3189

خب

🌷دلم برای خانه ی پدری ام تنگ شده• جایی که شیطنت هایم خریدار دارد .• جایی که همه چیز برای حالِ خوب داشتن فراهم است ...• جایی که همیشه در آن بچه ام ، و بچگی کردنم جرم نیست،که اگر ناز کنم .. پدر و مادرم، می خندند ، و نوازشم می کنند.• جایی که خوش طعم ترین غذاها وجود دارد..و هرچه خواستی نمی گویند خودت آماده کن !همه چیز بدونِ هیچ منتی مهیاست • آنجا که حتی مزه ی نان و ماستش هزار بار از پیتزا پپرونیِ بالای شهرِ اینجا بهتر است ...• جایی که هر صبح ، بوی عطر گلدان های مادر مشام را می نوازد و صدایِ غُل غلِ سماورش ، حالِ آدم را جا می آورد • جایی که خواب های از سرِ صبح تا لنگ ظهر ؛ عجیب ، در آن می چسبد • که اگر آدم از سردیِ اولِ صبح ها چنبره زد ، کسی هست که با تمامِ عشق ، پتو رویش بیاندازد..و خوابِ شبها ، هیچ نگرانی و ترسی ندارد. جایی که تماشای برنامه کودک از نوع نوستالژی ، بیشتر از نوشیدنی های انرژی زا ، به آدم انرژی می دهد• آنجا که جنسِ قربان صدقه هایش فرق داد!من دلم همین گوشه از دنیا را تا ابد میخواهد.کنارِ پدر و مادری که از لبخندشان ؛تمام باورهایِ مرده ام جان بگیرند !🌷

1399/04/19

|

07:09

زیزیمممم

عضویت: 1399/03/25

تعداد پست: 5924

برا ویزااومده سمتت نکنه؟

تا کجا رفتی خواهر 😂

1399/04/19

|

07:09

دختر_نازبابا

عضویت: 1396/12/02

تعداد پست: 15407

کجایی عزیزم

1399/04/19

|

07:10

مدیر استارتر

عضویت: 1397/09/02

تعداد پست: 5854

برا ویزااومده سمتت نکنه؟

نه بابا...من ترکیه ام اون ویزای کانادا رو داره..بخوای هم اونطوری حساب کنی من باید اویزونش بشم تا اون

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

1399/04/19

|

07:10

زیزیمممم

عضویت: 1399/03/25

تعداد پست: 5924

هرروز علاقه این اقا بیشتر می شد ولی من حسی به ایشون جز احترام نداشتم...واقعا ادم خوبیه ولی من نمی تو ...

هیچ عادی بزار چت کنید واینا ولی بگو ته این رابطه هیچی نیس

1399/04/19

|

07:10

wallflower

عضویت: 1399/04/16

تعداد پست: 443

من واقعا نمیتونم با کسی باشم که بهش حس خوبی ندارم

1399/04/19

|

07:10

3 نفر لایک کرده اند ...

lili1885

عضویت: 1396/07/25

تعداد پست: 3939

هیچی جوابشو نده دیگه

1399/04/19

|

07:11

مدیر استارتر

عضویت: 1397/09/02

تعداد پست: 5854

من باید چیکار کنم؟؟؟؟ دوستام بهم میگن تو دیوونه ای ولی دست خودم نیس...عین سه روزی که حرف می زدیم بهم میگفت منو دوست داره من عذاب می کشیدم...احساس می کردم یه دروغگوی متظاهرم😭😢😢😢😢

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

1399/04/19

|

07:11

spatzi

عضویت: 1398/05/27

تعداد پست: 6700

اگر اروپایی حتی اگر عاشقش هم‌ بودی مردی که ایران بیاد بدردت نمیخوره عزیزدلم هنوز هم خیلی جوانی و اون اقا الان شما براش بهترین کیسی

1399/04/19

|

07:12

مدیر استارتر

عضویت: 1397/09/02

تعداد پست: 5854

گاهی اوقات احساس می کنم من غیر عادیم....و فکر می کنم هرکسی جای من بود عاشقش میشد....

من مادرم و هر دم دردی ز من زاده می شود.....و این کودک که در جای جای من جان گرفته....و با بطن سرد من خو گرفته...هردم خون مرا می مکد...و استخوان بودن مرا می جود...ودر من زاده می شود....من مادرم و می دانم شکست ضمیر نور چه دردی دارد...و چکیدن میل غزل ار سرانگشتانم چه وزنی دارد...ولی حیف که افتاب مرده است...و اینه چه پوج ز انعکاسی دگر بارور است.....من در عمق پوچ لحظه ها مادرم...زمانی که سکوت از صدای اشک هایم می چکید...و بوسه های پوسیده از لبانم می گریخت...فقط لحظه ها می دانستند که نگاهم ویران خواهد شد...من مادرم و لالایی هایم رفته است...تو بگو چند وقت است مرده ام؟ چند وقت است کودکم در گور خفته است؟

1399/04/19

|

07:12

Asal254

عضویت: 1393/10/02

تعداد پست: 12078

خب بگو بیاد یه دوسه جلسه بیرون برید حضوری همو ببینید شاید به دلت نشست

یه صلوات مهمونم میکنید به نیت ارامشم و خوب بودن حاله دلم

1399/04/19

|

07:13