2737
2734

دنباله‌روي دايي‌هايش شد


 مادر شهيد


 


همكلامي‌مان با مادر شهيد سجاد زبرجدي شرايط خاصي داشت. مادري كه سعي مي‌كرد با زبان بي‌زباني برايمان از دردانه شهيدش بگويد. صفيه كماني همه صحبت‌هايش را با بغض‌هاي ترك‌خورده‌اش درهم مي‌آميخت و اگر نمي‌توانست منظورش را بفهماند، نوشتاري به دستم مي‌داد تا به اين ترتيب بتواند روايتگر زندگي تا شهادت فرزند شهيدش باشد.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

صفيه كماني سخنانش را از دردانه‌اش اينگونه آغاز مي‌كند: سجاد در يك خانواده شهيدپرور رشد پيدا كرد. دايي‌هايش داود و مرتضي كماني هر دو از شهداي دفاع مقدس هستند. پسرم دوست داشت سپاهي شود و ما هم مشوقش بوديم. از خصوصيات بارز پسرم مي‌توانم به محجوب بودن، داشتن ايمان قوي، حب رهبري، پاكدامني، شجاعت، صداقت، مهرباني، احترام به بزرگ‌تر‌ها، ساعي، ورزشكار و بسيار مسئوليت‌پذير اشاره كنم. سجاد اهل صله رحم بود و تمامي خصوصيات خوب يك انسان واقعي را دارا بود. پسرم با ايمان قوي و علاقه شديد قلبي به اسلام و ائمه اطهار، از ميهن و اسلام و كشورش دفاع مي‌كرد و همواره گوش به فرمان رهبر بود. به نظر من همه اين خوب بودن‌ها و خالص بودن‌هايش، به خاطر علاقه‌اش به سرگذشت دايي‌هاي شهيدش داود و مرتضي كماني بود. او مسير شهادت را از دايي‌هايش آموخته بود.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

از مادر شهيد مي‌خواهم در مورد تربيت فرزندانش بگويد. اينكه چطور بعد از فوت همسرش دست تنها بچه‌ها را بزرگ كرده است. مي‌گويد: من با تمام سختي‌هاي پيش رو در زندگي كه عمده‌ترين آنها از دست دادن همسرم و نداشتن مسكن و نبود منبع درآمد و مشكل تكلم و شنوايي‌ام بود، سه فرزندم را با حب ائمه اطهار بزرگ كردم. سجاد در اولين اعزامش به سوريه بسيار خوشحال بود و با شوق تمام روزشماري مي‌كرد تا اينكه در اواخر خرداد ماه سال 1395 براي اولين بار عازم سوريه شد. پسرم سفارش‌هايي براي خانواده‌ داشت كه پيروي از خط رهبري و اتحاد و همبستگي‌، خواندن زيارت عاشورا، نافله، زيارت جامعه كبيره، دعا براي ظهور حضرت حجت، نماز اول وقت، امر به معروف و نهي از منكر، حفظ حجاب و پاكدامني از جمله آنها بود. سجاد هر موقع كه مي‌توانست زنگ مي‌زد و از احوال خانواده باخبر مي‌شد. اعزام دوم سجادم در تاريخ 20/6/1395 بود و نهايتاً بعد از گذشت 18 روز، چهارشنبه 7/7/95 به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧



از مادر مي‌پرسم به نظر شما چه لزومي براي حضور سجادها در جبهه مقاومت اسلامي وجود دارد، پاسخ مي‌دهد: به نظر من حضور رزمندگان مدافع حرم براي دفاع و پاسداري از اسلام و ميهن‌مان و همين طور حرم مطهر اهل بيت(ع) است. ادامه دادن راه شهدا و بيداري اسلامي و تلاش براي ظهور آقا امام زمان(عج) از كارهايي است كه مي‌توانيم با آن ياد شهدا را زنده نگه داريم. اقوام نزديك شهيد شب قبل از شهادت ايشان در خواب ديده‌اند كه پدربزرگ مرحوم شهيد و دو تن از دايي‌هاي شهيد در كنار هم بودند. پدربزرگ شهيد ناگهان مي‌گويد مي‌خواهم به سوريه بروم. به ايشان مي‌گويند در سوريه جنگ است، مي‌گويد من حتماً بايد به آنجا بروم. تعبير اين خواب چشم‌انتظاري پدر‌بزرگ براي به آغوش كشيدن فرزند غيور و رشيد خودش بود. سجادم رفت پيش برادران شهيدم.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧
2728



برادر شهيد


 


با توجه به شرايطي كه مادر شهيد داشت، بيشتر همكلامي‌مان با علي زبرجدي برادر شهيد صورت مي‌گيرد. علي در خصوص برادرش و خانواده‌اي كه در آن پرورش يافته مي‌گويد:


برادرم سجاد متولد 1370 است. ما دو برادر و يك خواهر هستيم. مادرمان قدرت تكلم و شنوايي‌اش مشكل داشت و پدر كارگر ساده‌اي بود كه دو سال آخر عمرش خانه‌نشين شد و بعد هم به رحمت خدا رفت. همه تلاشش كسب رزق حلال براي اهل خانه بود. سجاد آخرين فرزند خانواده بود. دوران سربازي‌اش را در سپاه گذراند و بعد از اتمام دوران سربازي‌اش چند مورد كار برايش فراهم شد اما چون روحياتش با آنها سازگار نبود با راهنمايي و معرفي يكي از دوستانش به سپاه رفت. سجاد بسيار علاقه‌مند به برنامه‌هاي بسيج و مسجد بود. از همه كارهايش مي‌زد تا به مسجد و هيئت و پايگاه كميل مسجد حضرت ابوالفضل(ع) خاني‌آبادنو برسد.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

هميشه هستم!


 


برادر شهيد زبرجدي در ادامه مي‌گويد: همان طور كه مادرم گفتند، اولين بار كه سجاد به سوريه رفت اواخر خرداد ماه سال 1395 بود. پنج، شش روز از ماه رمضان گذشته بود كه سجاد براي اولين بار به سوريه رفت. با توجه به شرايط مادر و تنهايي من و خواهرم حرفي از مكان مأموريت و راهي شدنش به عنوان مدافع حرم به ميان نياورد چراكه ما خيلي به او وابسته بوديم.


 


مرتبه اول به من گفت كه عازم كردستان است. بعد از بازگشت از مأموريت، به من گفت داداشي حقيقتش اين است كه من به سوريه رفته بودم. خيلي از دستش ناراحت شدم و گفتم تو چرا به من نگفتي؟ گفت به خاطر اينكه ناراحت و نگران نشوي نگفتم و بعد هم دليل ندارد كه فكر كنيد هر كسي مي‌رود سوريه شهيد مي‌شود. گفتم من مي‌دانم هر كسي به سوريه برود، حتماً نبايد شهيد شود، اما من ازدواج كردم و تو تنها كسي هستي كه تكيه‌گاه مادر و خواهرمان هستي و بايد مراقب آنها باشي. سجاد در جواب مي‌خنديد و مي‌گفت خيالت راحت من هميشه هستم. الان كه به اين جمله سجاد فكر مي‌كنم مي‌بينم بله هميشه هست. سجاد با شهادتش جاودانه شد. بعد از مأموريت اولش 25 روز به مرخصي آمد كه اواخر مرخصي به من گفت دارم براي مأموريتي به اصفهان مي‌روم و هشت ماهي آنجا هستم. با خودم گفتم اينطوري سجاد تا هشت ماه دور و بر ما ماندگار است و به سوريه نمي‌رود اما دو روز قبل از اينكه به اصفهان برود. مأموريت پيش مي‌آيد و سجاد مجدداً داوطلبانه راهي سوريه مي‌شود.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧


برادر شهيد از اعزام دوم شهيد نيز مي‌گويد: 20 شهريور 95 بود. من رفتم به مادر و خواهرم سر بزنم كه از زبان خواهرم شنيدم سجاد به سوريه رفته است. باز هم به من نگفته بود و از دستش خيلي ناراحت بودم كه چرا حقيقت را به من نگفته و راهي شده است. با خودم عهد كردم بعد از بازگشت   كتك مفصلي به سجاد بزنم. چهار، پنج روز بعد از رسيدنش به حلب سوريه اول مهر ماه بود كه به من زنگ زد. خيلي ناراحت بودم. گفتم من كه با رفتنت مخالفتي نداشتم اما چرا به من نگفتي؟ گفت داداشي من دروغ نگفتم، قرار بود بروم اصفهان كه مأموريت داوطلبانه خورد و به سوريه رفتم. روز پرواز هم تو سركار بودي و من نمي‌توانستم به شما اطلاع بدهم. من گفتم سجاد ما كه يك خواهر و يك مادر بيشتر نداريم مراقب خودت باش. خنديد و گفت چشم. بعد از آن هم يك بار ديگر با هم تماس داشتيم و گفت خبري نيست و آتش‌بس است و هيچ اتفاقي نمي‌افتد. گفتم فقط زود برگرد. خنديد و گفت حتماً زود برمي‌گردم. بعد من را دلداري داد و آرام شدم و خداحافظي كرد.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

  و خبر شهادت


 


علي زبرجدي در ادامه از شنيدن خبر شهادت برادر مي‌گويد: هفتم مهرماه روز چهارشنبه بود كه من از سر كار برمي‌گشتم. سه تا از دوستانش را در كوچه‌مان ديدم، صدايم كردند و گفتند سجاد تير خورده است. قرار شد فردا صبحش برويم بيمارستان تا سجاد را به بيمارستان منتقل كنند. گفته بودم اگر برسد يك كتكي از من دارد چون قول داده بود مراقب خودش باشد. فردا صبح خبر شهادتش را به من دادند. برادرم 7 مهرماه 1395 به شهادت رسيده بود.


 


وقتي خبر شهادتش را شنيدم، گفتم سجادجان شهادت گواراي وجودت. راهي بود كه خودش انتخاب كرده بود. سجاد رفت براي دفاع از اسلام و دفاع از ناموس‌مان. سجاد مي‌گفت سوريه خط مقدم ماست. آرزوي بزرگ سجاد شهادت بود كه اگر خانم حضرت زينب(س) قبول كند به آرزويش رسيد. من براي سجاد خيلي خوشحالم اما براي خودم ناراحتم كه برادرم را از دست دادم و دليل اين همه بي‌تابي من دلتنگي براي اوست.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧
2738



برادر شهيد از قول كتك زدن برادر هم مي‌گويد: قبل از تشييع پيكرش از حال رفته بودم و در بيمارستان خواب سجاد را ديدم. سجاد به طرف من آمد و گفت آمدم از تو خداحافظي كنم.


 


گفتم كجا؟ گفت بايد بروم. گفتم تو قول دادي زود برگردي زود هم برگشتي، اما نبايد بروي ديگر. تو مادر داري، خواهر داري، من هم مي‌خواهم به تو تكيه كنم. گفت ديگر نمي‌توانم بمانم، بايد بروم. هر كاري كردم نگهش دارم نتوانستم و او رفت. روز تشييع پيكرش سر مزار وقتي روي سجاد را برداشتم تا آن كتكي كه قولش را داده بودم بزنم، ديدم جايي براي زدنش نيست. تركش خمپاره نيمي از صورتش را برده بود. مراسم بسيار باشكوهي بود. بيش از 3500 نفر مهمان داشتيم. تشييعي كه من خودم باورم نمي‌شد. وقتي جمعيت را ديدم قوت قلب گرفتم. با خودم گفتم اگر چه سجاد مظلوم شهيد شد، اما هستند كساني كه سجاد و راه سجاد را بشناسند. سجاد دل نترسي داشت و با پاي قرص در ميدان حاضر مي‌شد. در شرايط سخت خانوادگي هرگز نديدم كه زبان به اعتراض باز كند. هيچ گاه نديدم مقابل ما حرف زشت بزند. سجاد واقعاً شاخص بود.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧


سجاد در حلب سوريه شهيد شده بود. نحوه شهادتش را اينطور برايمان روايت كرده‌اند كه سجاد جانشين يكي از گروهان‌هاي فاطميون بود. شب قبل شهادت سجاد، دشمن تك كرده بود و در حين درگيري نيروهاي اسلام با تكفيري‌ها شهيد الواني با اصابت تير مستقيم دشمن به شهادت مي‌رسد. عمليات تا فردا ساعت 7صبح ادامه پيدا كرده بود.


 


سجاد و تعدادي از بچه‌ها در عمليات عقب راندن دشمن شركت داشتند تا خط تثبيت شد. بعد از اينكه منطقه به دست بچه‌هاي خودمان افتاد، ساعت 12و نيم ظهر بود كه سجاد همراه با تعدادي از نيرو‌هاي تازه‌نفس براي تقويت قوا به بالاي خاكريز مي‌رود و در حين ديدباني با اصابت خمپاره به خاكريز تركشي از ميان بشكه‌هايي كه در روي خاكريز قرار داشت به صورت و سمت چپ سر سجاد اصابت مي‌كند كه همين امر باعث آسماني شدن سجاد مي‌شود.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧


   ارادت قلبي به شهدا


 


برادر شهيد در خصوص خلقيات برادرش نيز مي‌گويد: سجاد ارادت عجيبي به شهدا داشت. دايي‌هاي‌مان مرتضي و داود كماني از شهداي دفاع مقدس هستند. سجاد عاشق شهادت بود.


 


از همان بچگي از لحاظ چهره هم خيلي شبيه دايي داود بود. وقتي بستگان او را شهيد داود صدا مي‌كردند انگار كه قند در دلش آب مي‌شد. سجاد ارادت خاصي به يكي از شهداي آرميده در بهشت زهراي تهران داشت و همراه من و دوستانش به اين شهيد بزرگوار سر مي‌زد.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

 


برادرم علاقه عجيبي به شهيد حميدرضا باقري داشت كه در قطعه 24 رديف 25 شماره 28 به خاك سپرده شده است. هفت سالي مي‌شد كه اين ارتباط بين سجاد و شهيد باقري وجود داشت. من و دوستانش نمي‌دانيم چرا سجاد اين شهيد را انتخاب كرده بود! اما به گفته خود سجاد همه حوائج و خواسته‌هايش را از بركت وجود شهيد باقري گرفته بود. به نظر من آمين‌گوي دعاي شهادت سجاد شهيد حميدرضا باقري بود شهيد باقري در سال 1359 به شهادت رسيده است.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧




......................‌....‌‌‌‌.......

بار اول برادرم از سوريه برگشته بود، مي‌گفت تيرها از كنار صورتم رد مي‌شدند اما به من آسيبي نمي‌رساندند. مي‌گفت من آنها را حس مي‌كردم اما به من اصابت نمي‌كردند. خواهرم مي‌گفت من دعا كردم كه تو سالم بر‌گردي و اتفاقي برايت نيفتد. سجاد در جوابش گفت دعاي شما بود كه من برگشتم اما كاش اين دعا را نمي‌كرديد و اجازه مي‌داديد به آرزويم برسم. برادرم به سفر كربلا هم كه رفته بود از امام حسين(ع) شهادتش را طلب كرده بود. ارادت او به حرم عبدالعظيم حسني باعث شده بود كه هر پنج‌شنبه به زيارت ايشان برود.

🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧



دير آمد و زود رفت


 


سيفي، دوست شهيد


 


من و سجاد از همان سال 1381كه نوجوان بود و جذب برنامه‌هاي بسيج دانش‌آموزي شده بود با هم آشنا شديم. يك نوجوان محجوب و كم‌حرف اما سرشار از انرژي. بسيار بامحبت و مهربان بود. از آنجايي كه سجاد بسيار با‌انرژي بود و به لحاظ زمان زيادي كه در مسجد، پايگاه و هيئت مي‌گذاشت در قسمت‌هاي مختلف پايگاه بكارگيري شد. سجاد در بخش‌هاي اردويي و فرهنگي فعال بود. يكي از فعالان و برگزاركنندگان اردوي راهيان نور بود.


 


سجاد براي آموزش راپل به بچه‌هاي پايگاه زحمات زيادي كشيد. بچه‌ها خيلي خاطرات خوشي از اين آموزش‌ها دارند. سجاد مسئول عمليات پايگاه كميل بود. جوان مخلصي بود كه دير آمد ولي زود بارش را بست و آسماني شد. جزو سينه‌زنان و گريه‌كنان باصفاي اباعبدالله بود. سجاد ارادت خاصي به حضرت مهدي (عج) داشت به نحوي كه هميشه وقتي پيامي هم مي‌گذاشت آخرش عدد 59 را مي‌نوشت كه به ابجد مي‌شود «مهدي» حتي اگر اين پيام كوتاه بود.



🫧ثواب تمام تاپیک ها ، پست های معنوی ، دعا وصلوات هدیه به نیابت  همه ی شهدا مخصوصا شهید سردار قاسم سلیمانی تقدیم به پیشگاه اُمّ الآداب مادر عشق و ادب ،حضرت ام البنین( س) -(او کہ شایسته یِ آن خانه یِ سرمدی شد) « السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ».🫧

سلام عزیزم

بسیار سپاسگزارم از تاپیک پرانرژیتون

کاش می تونستم برم سر خاک این شهیدان از نزدیک باهاشون درد و دل کنم

از غم و غصه ام بگم 

اونا رو واسطه کنم

که شاید آرامش به زندگیم برگرده

و صبور بشم با دردی که خدا بهم داده

 واسه شفای کوچولوم هر تعدادی که دوست داشتین صلوات بفرستین http://www.ninisite.com/discussion/thread.asp?threadID=878483
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز