من یه دختر ساده گیج
فوری میخوردم زمین
یعنی عین چی بودم ها.. دستو پا چلفتی ...مسئولای دانشگاه که مجرد بودن چندین بار بهم میگفتن که میمونی رو دست خانواده ..
ولی من چون تو مود ازدواج نبودم(خانواده من دیر ازدواج میکنن سی به بالا) برای همین به پسر جماعت محل نمیدادم..خودمو براشون میگرفتم..ولی حسابی سرخوش بودم..استاداام فککن ازم خاستگاری میکردن برای فامیلاشون...
معروف بودم تو دانشگاه به مودب بودن ولی سر به هوایی و خوشحال بودن...