دیگه خسته شدم همیشه مامانم برا من اعصابش خورده همیشه انگار طلبکاره ازم همیشه انگار بام دعوا داره
تا باهاش حرف میزنم یجوری جوابمو میده ک بم میفهمونه برم گم شم
یکم ک میام باهاش خوب رفتار کنم دعوا راه میندازه
امروز داشت با تلفن حرف میزد شنیدم داشت میگفت روحیه فلانی(خاهر بزرگم)داغونه باید ببرمش مسافرت تا از این افسردگی دربیاد
ینی واقعا حال منو نمیبینه یا خودشو زده ب کوچه علی چپ؟
انقد بین منو خاهرام تبعیض قاعل شده ک بعضی وقتا فک میکنم سرراهیم
انقد بهم مشکوکه ک خودمم ب خودم شک میکنم ک نکنه کاری کردم ک خبر ندارم
دیگه خسته شدم از رفتاراش
بابامم ک از اون بدتر
همیشه بداخلاقه موقع دعوا طرفداری اونیو میکنه ک مقابل منه
تو این خونه یه خاهر کوچیک دارم ک اونم بیشتر وقتا باهام دعوا میکنه
هیچ دوستی ندارم
مامان بابام از تک تک دوستام منعم کردن
گوشیمم گرفتن با تبلت اجیم اومدم
ینی وقتی دلم میگیره فقط میتونم اهنگ بزارم گریه کنم
چیکار کنم؟
ببخشید طولانی شد