2733
2734

اول بگم که من بعد ۵ سال و بعد یه دوره ای وی اف مثبت که همون اول سقط شد باردار شدمبارداری راحتی نداشتم ۳ ماهه اول ک همش تهوع بعدشم دندون درد و رفلاکس تا جایی ک ب زخم مری ختم شد و اول کرونا تو چین یه سرماخوردگی خیلی بد گرفتم تو ۲۱ هفته که از صد تا کرونا بدتر بود ماه ۸ بارداریم تنها ماهه گل و بلبل بارداریم بود مث چی فقط میخوردم ماه ۹ هم بخاطر شکم قلمبه ام اصلا نمیتونستم بخوابم خب دقیق ۴۰ هفته بودم که بعد معاینه و تحریک دکتر صبح روز ۷ خرداد ساعت ۷ صبح یهو دردم گرفت بعد ۲ هفته که شوهرم پیشم بود اونروز صبح واسه یه کاری رفت جایی و گفت تا ۱۲ ظهر میام خلاصه اولش فک کردم دسشویی دارم اما دیدم نه باز یه ربع بعدش همونطور بازم رفتم دسشویی دیدم نه واقعا درداش یه جوری ان باز یه ربع بعد همونطور جوری ک گریم گرفت زنگ زدم مامانم گفتم من درد دارم دیگه از بغض نتونستم کاری کنم ساعت ۸ شد و من ۴ بار انقباض داشتم به مادرشوهرمم ک تو یه ساختمونیم گفتم اون ک اومد یهو احساس خیسی کردم فک کردم کیسه آبمه اما دیدم نه یه مقدار ترشح خونی مخاطی دارم خلاصه تا رفتم بیمارستان ساعت ۹ شد با خواهر شوهرم خواهرم و مادرشوهرم رفتیم خیلی ترسیده بودم منی ک اصلا واسه روز زایمان ترسی نداشتم چون ۳ تا خواهرام زایمانای راحتی داشتن و دکترم به من گفته بود لگنت خوبه و زایمانت راحته

توی راه ۳ بار دردم گرفت هر ۱۲ ۱۳ دقیقه یه بار جوری ک آی آی میکردم رسیدیم بیمارستان سریع بردنم بالا و نوار قلب از بچه گرفتن که فاصله انقباضا ها هر ۱۲دقیقه شده بود و دهانه رحم ۲ سانت باز.یه بار دیگه هم نوار قلب گرفتن و بعدش وارد زایشگاه شدم ۱۲ تا تخت بود وقتی وارد شدم خیلی ترسیدم و یه نفر خیلی ناله میکرد با خودم گفتم خدایا چه غلطی کردم مندرخواست ماما همراهم دادن ک گفتن تا وقتی دهانه رحمت بازتر شه ماما همراهتو میگیم بیاد تا شوهرت کاراشو بکنه ساعت ۱۲ شد و بر خلاف اینکه همه تو تختاشون بودن من مدام کنار تختم راه میرفتم یا میرفتم دسشویی و موقع انقباض وایمیستادم تا اون چن ثانیه تموم شه. ساعت ۱۲ شد و دو نفر زایمان کردن و ۲ نفر دیگه واسشون بی حسی اپیدورال زده بودن . همونطوری گذشت تا ساعت ۳ که ماما همراهم اومد و خودشو معرفی کرد اما چون شوهرم درست قبض پرداختشو نداده بود کنسلش کردن و با شوهرم تماس گرفتم و اونجا یه ماماهمراه ک کارش تموم شده بود ازش خواستم واسه من هم بمونه چون دیدم زایمان قبلی چقدر به مادر کمک کرد و با اینکه مامای کس دیگه بود هی به من میگفت چجوری نفس بکشم خلاصه ساعت ۵ عصر با کمک اون موقع انقباضا نفس میکشیدم جوری ک بازدم و مث اینکه شمع فوت میکنی و اصلا ب درد فک نمیکردم و واقعا تاثیر داشت مدام ماساژم میداد حرکات سجده میرفتم و خیلی ورزشای دیگه تا اینکه دیگه ۱۰ سانت باز شدم و انقباضا فاصلش یک دقیقه ای شد

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

امادم کرد ببرتم رو تخت زایمان انقباضا خیلی زیاد شدن و دکترمم اومد پایین تخت زایمان چن تا زور زدم و بعدم بردنم بالا موقع هر انقباض زور زدم. سه بار انقباض داشتم که هر سه بارم ۳ تا زور محکم زدم جوری ک صدا از دهان بیرون نیاد و دفعه اخر یهو دخترم مث ماهی سر خورد و دنیا اومد و سریع گذاشتنش رو شکمم و کلی گریه کردم از دیدنش😍 

ان شالله قسمت هر کی که دوس داره مادر بشه بشه خیلی لحظه ی قشنگی بود

2738

منم وقتی رسیدم بیمارستان شش سانت شدم یه ربع بعدش نه سانت اگه میدونستم زایمان طبیعی اینقدر راحته اصلا سر بچه های قبلیم سزارین نمیشدم

خداجونم فرشته کوچیکمو سپردم دستت انشالله فاطمه س دخترمو تربیت میکنه و من تو اون دنیا شرمنده دخترم نباشم و پاک به دیدنش بیام
امادم کرد ببرتم رو تخت زایمان انقباضا خیلی زیاد شدن و دکترمم اومد پایین تخت زایمان چن تا زور زدم و ب ...

واییی خدایا اشک تو چشام جمع شد😍😍یعنی میشه منم دخترمو ببینم خدایا

💖ناز دخترم 💖  تو وارث زیبایی خدایی 👼 قلب و روحم گرم میشود از داشتن هدیه خدا در خانه ام 👑❣   💛 تو نور چشم منی - خانه ام از تو روشن 💛                 خدایا هزاران بار شکرت که یه دختر بهم هدیه دادی 💎
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بیبی چک

هایدی۷۸ | 3 دقیقه پیش
2687
داغ ترین های تاپیک های امروز