2737
2734

 یه خاطره از بچگیمه بعضی وقتا یادم میفته و واقعا برام تامل برانگیزه  من وقتی 5 ساله بودم یه همسایه داشتیم که من با دخترشون که همسن خودم بود دوست و همبازی بودم😀

خانمه از شوهر اولش که معتاد بود طلاق گرفته بود و با یه آقا صیغه کرده بود که اون آقا خودش زن و بچه داشت و خونه ی جدا داشت.

آقای صیغه کننده هفته ای چند بار میومد خونه اینا و همبازیم(مهناز) گویا یه چیزایی از رابطه جنسی اونها دیده بود و میومد برای من تعریف میکرد😑 که من فکر میکردم فقط مادر اون از این کارا میکنه و برام  و حتی همیشه تا بزرگسالی سوال بود که چرا بابا مامان من از اون کارا نمیکنن ولی روم نمیشد  از مامانم بپرسم🤦🏻‍♀️ هیچی دیگه مهناز اون موقع که ۵ سالش بود کلی اطلاعات داشت(و برای منم یه چیزایی تعریف کرد😕🤕) و ببخشید حتی پوزیشن مورد علاقه ننه‌اش و شوهر ننش رو برام توضیح میداد🤕😷 یه باز ازم پرسید بابا مامان تو چی از این کارا نمیکنن؟منم چه میدونستم گفتم نه اصلا🤭🤫🙈 و اون میگفت شاید تو ندیدی؟! 🤨😳 از کجا معلوم بعد میگفت من شبا میبینم یا ظهرا که همه خوابن  تو هم شبا بیدار بمون یواشکی نگاه کن    منم کمی بدبین شده بودم و بعضی وقتا میگفتم یعنی چیزی هست که من ازش بی خبرم؟🤪😁 ولی خب زیاد بهش دقت نمیکردم و یادم میرفت و فکر میکردم نبابا😄 پدر مادر من اهل این کارا نیستن(😆) خلاصه خیلی بی تربیت بود خیلی دیگه نگم حرفای دیگشو و الان تعجب میکنم چطور میل جنسی داشت تو اون سن!!!!   .دیگه یه بار خونشون بودم بهم گفت ببا بریم حموم لخت شیم تا بهت یاد بدم  ...😑من قبول نکردم و بهش گفتم به داداشت میگم چی گفتی تا بزنتت بی تربیت! (از برادرش خیلی حساب میبرد و ازش  همیشه میترسید)بعدا از خونشون زدم بیرون.🚶‍♀️ از همون روز باهاش قهر کردم و هر وقت مامانم ازم میپرسید چرا با مهناز قهری الکی میگفتم منو زده و خودش گفته دیگه خونمون نیا😑✋ خجالت میکشیدم به مامانم بگم بهم پیشنهاد بی شرمانه داده😐 🤭تا اینکه یه بار بعد مدتها شیشه رفت توی پاش و منو مامانم رفتیم خونشون عیادت🤦🏻‍♀🤷🏻 و اون روز باهم نشستیم کارتون دیدیم  اونم دیگه از اون حرفا نزد ولی من دوست نداشتم باهاش به دوستی ادامه بدم و بعد از اون روز هم همش از بازی باهاش فرار میکردم ، حتی با پسرا همبازی میشدم توی کوچه ولی با اون نه! 🤷🏻‍♀️تا اینکه بلاخره  از محل ما رفتن/


 کنجکاوم همیشه میگم الان چجور دختری شده و با اون چیزایی که تو بچگیش دیده تا الان به انحراف کشیده شده یا نه!  واقعا پدر مادر ها خیلی باید مواظب باشن! بچه یه لوح سفیده نباید به راحتی و با کم دقتی بزرگترا بچه آلوده به مسائل بزرگسالی مثل رابطه جنسی و این چیزا بشه🤫💔  خودم مجردم ولی واسه آینده و بعد از بچه دار شدنم حتما حواسمو جمع میکنم بچم چیزی نبینه و خودمو مسئول میدونم🤗😊 

خدای خوبم؛  این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی

مرسی مهناز😂

                              ژیـــــنــا.                                                         انسـان ناصحیـحی هـستم،در همـه ابـعاد                                                       نـان خـدا میخـورم ، فـرمـان شیـطان میـبرم                 رو اعصاب آبـانـیا راه نرید؛میدون مینِ:)                                                         https://t.me/Hich_zh

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

راه حلش یه کلید هست دریغ نکنید😅

ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافه‌های فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از  تو رفتم شمال برای اولین‌بار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس می‌کردم اون خونه‌ای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقه‌اش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بی‌رحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دست‌های گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر می‌کردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازه‌تر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفته‌ات گریه کنی تا خالی بشی‌.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چه‌کسی هست. ممنونم

باهم میزارن میگن زیاده

تیکه میزارن میگن خب خب


باید ترکیبی بزارن


اول باهم

بعدم تیکه تیکه


👸🏻من یک زن مطلقه هستم،به شجاعتم افتخار میکنم تا در زندگی ای که ارزشم حفظ نمیشد باقی نماندم.مهریه ات آب هم باشد قاضی قسط بندی اش میکند،فقط عمر تو،لبخند تو و عشق و جوانی و زیبایی و روح تو است که نقد در گرو آنان است تا اهرمی باشد برای گفتن مهرم حلال، اندک باقی مانده ی جانم آزاد!
2738
باهم میزارن میگن زیاده تیکه میزارن میگن خب خب

والا😆✋😂😂

خدای خوبم؛  این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار  تویی  /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که  ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا  هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی
حدیث داریم بچه حتی صدایی هم در این مورد بشنوه بزرگ شد خلافکار میشه

حدیث گفته خلافکار میشه؟🤔

یا مستعد میشه؟

👸🏻من یک زن مطلقه هستم،به شجاعتم افتخار میکنم تا در زندگی ای که ارزشم حفظ نمیشد باقی نماندم.مهریه ات آب هم باشد قاضی قسط بندی اش میکند،فقط عمر تو،لبخند تو و عشق و جوانی و زیبایی و روح تو است که نقد در گرو آنان است تا اهرمی باشد برای گفتن مهرم حلال، اندک باقی مانده ی جانم آزاد!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز