دوستان مادرم هميشهههه غر ميزنه توهين ميكنه بهم ناسزا ميگه بهم دلمو ميكشكونه بهم ميگه تو هيچي نميشي هر كي بآهات ازدواج كنه شب بعد تو رو پس ميده/ميگه دختر فلاني رو ميبيني طلاق گرفته تو هم ميشي مثل اون/فقط من و با بچه هاي فاميل مقاييسه ميكنه /بهم ميگه خوشگل نيستي چه خوشگلي داري اخه/ميگه احمقي كودن هستي و........خسته شدك از دستش ميخوام فرار كنم از بچگي هم فقط كتك بود امتحان كم ميشديم كتك ميخوردم مادرم يا موهامو ميكشيد من و از خونه پرت ميكرد بيرون بايد ٢ساعت سر پا وأي ميستادم ميگفتم غلط كردم تا من و راه بده تو خونه/يا من و با سيخ ميزد به پام سياه ميكرد من حاضر جوابي ميكردم اون موقع ١٠/١٢سالم بود يا فلفل سياه ميريخت دهنم/پدرممم تا عصباني ميشد كمر قيششو باز ميكرد من و ميزد تمام پا و بدنم سياه و كبود ميشد البته من بهشون حرف ميزدم يا زماني با مادرم دعوا ميگرفتم مادرم پدرمو پر ميكرد اونم عصبي ميشد من و ميزد هر وقت الان مادرم من و اذيت ميكنه بهم ناسزا ميگه به ياد گذاشته هام ميوفتم گريه م ميگيره/يادمه يه بار كلاس ٧بودم يه حرف تو جمع زدم پدرم يهو عصبي شد خونه مادر بزرگم اينا بوديم با كمر قيش من و زد بين اون همه ادم/يا مادرم چوب درخت رو ميكند و من و ميزد /١٩سالمه تا به حال دوست پسر نداشتم از ترس خانوادم/تك فرزندم/امكانات زيادي دارم مشكل مالي نداريم/خانوادم مهربوننن ولي نميدونم چرا باهام اين جوري ميكنن/دختر مثبتي هستم هميشه سرم تو درس بود حتي تا به حال ابرو هام رو هم ور نداشتم /يعني مادرم نميذاره /ميگن اگه دختر به خودش برسه شوهر ميخواد/دختر تو خونه فقط بمونه و پشت كنكوري باشه فاميلا ميگن شوهر ميخواد خسته شدم /نه ميتونم آرايش كنم/نه عمل بيني و زيبايي/نه ميتونم دوست واقعي داشته باشم قبلا كلاس ٧يه دوست داشتم يعني تا كلاس ٩باهاش بودم اين قدر مادرم بهم سركوفت زد تو ميتوني اون باشي اون فلانه و اينا چند ساله تو واقعيت هيچ دوست ندارم خيلي تنهام
مشکل روانی دارن
تک فرزندی و اونجوری باهات رفتار میشه؟
اره بخدا همشون همینن ناراحت نباش. منم مامانم همش غر میزنه سرم نفرینم میکنه به چه غلیظی 😂 ولی خب همش تو حرفه کاری نمیکنه 🙄
حق با پدرومادرتون هست برای صلاح خودت میگن
چه بد...مادر من اینقدر بد نبود ولی همیشه انتظاراتش ازم بالا بود. به کم راضی نمیشد.نمی گفت خوبی. میگفت بهتر باش دختر. ولی شما به نظرن درس بخون برای خودت کسی شو حسرت رو بخوره
الان چند سالته عزیزم؟
به بچگیات فکر نکن.تو این سنم مادرا همش مقایسه میکنن.مستقل که بشی خوب میشن
هنوزم كه هنوزه بهم ميگن دختر عموت يه سال پست كنكور موند علوم ازمايشناهي تهران قبول شده با بهترين افراد ازدواج ميكنه تو هيچ شكري نشدي و نميشي من پشت كنكوري هستم ١٩سالمه/خسته شدم نه ميتونم بيرون برم /هيه دوستي ندارم/همه موهام ريخته/ميخوام برم دكتر بايد منت و خواهش كنم برام نوبت بگيرن براي مو من و ببرن دكتر /بأشگاه نميتونم برم هي ميگن درس و درس/گفتم بذارين من از ايران برم براي تحصيل ميگن نه دختر تنها كجا بره و إينا/لباس كوتاه ميپوشم هزار بار بايد بهم تذكر بده و بگه هي لباست فلانه/سالي سه تا مانتو ميخرم فقط/هميشه خونه هستم از خونه بيرون نميرم /افسردگي شديد گرفتم
تمام عقده ها روی تو پیاده شده...چون.خودت تواناییهاتو برملا نکردی...اعتمادبنفستو بالا ببر..از خودت از،زبون دیگران تعریف کن..یک هنر یا مهارت یادبگیر..خودتو.به دیگران نه بخوده خودت ثابت کن..از هنجارهای،زمانه میترسن میخان همون سبک قدیم بار،بیای ..ازنسل الان وحشت دارن..از،اینهمه گرگ..سرکوفت میزنن که رشد نکنی چون رشد کردنت یعنی پا بیرون.گذاشتن از تمام قوانینه خانوادگی..قبوله این تغییر براشون سخته ..برو.مشاور یا همینجا مشکلتو.ببر کلینیکه سایت
انگیزه بده به خودت..خودت رو در شغل آینده ات ببین...بخدا دختر دستش تو جیب خودش باشه هزاری می ارزه...شوهر وقتی مهمه که کار داشته باشی دیگه ارباب خودتی نوکر خودت....درس .کار..شوهر...بهترین کار
دختر خوبی باش
به خاطر خودت میگن
بشین درستو بخون ی چیزی بشی
الان عمل بینی میخوای چی کار
بیچاره ها رو جوش میدی
وااای
از دست شما بچه های بی فکر
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
