عصر ساعت هفت و هشت بود با شوهرم رفتیم بیرون از داروخانه واسه دخترم سرلاک بگیریم پنجره سمت همسرم پایین بود شوهر دخترخالم مامانم که داشت با ماشین رد میشد از این طرف خیابون (برخلاف طرف ما)نمیدونم چی گفت و زمزمه کرد که شوهرم داد و بیداد کرد و ماشینو نگه داشت وسط خیابون شروع کردن به کتک کاری صورت طرف رو داغون کرده همینجوری از بینیش و دهنش خون میزد بیرون منم تو ماشین نشسته بودمو جیغ میکشیدم دختر هشت ماهمم خیلی ترسیده از وقتی آوردمش از ترس چندبار دستشویی کرده حالا تو خیابون چند نفر جداشون کردن اومدیم خونه ، طرف جلوی در ما با اون صورت خون الودش افسر آورده بود و جلوی در شکایت نامه نوشت جلوی در ما فشای رکیک میداد و تهدید میکرد منم از ترس به برادرشوهرم گفتم همشون اومدن شوهرمم چندتایی خورده بود از اون یارو گوش سمت چپش کلا نمیشنوه و چشمشم لکه ی خون افتاده اطراف چشمش کبود شده شوهرم با برادراش رفت پاسگاه اینم شکایت کنه گفتن برو فردا صبح بیا من چه خاکی تو سرم بریزم خیلی میترسم اگه دستگیرش کنن من چیکار کنم الانم بابام زنگ زد گفت شوهر دختر خاله ی مامانم تو بیمارستانه بیضه هاش صدمه دیده و صورتش بخیه خورده مادرشوهرم هرچقدر به شوهرم گفت که بهت چی گفت که زدیش شوهرم حرفو میپیچونه شوهرم آدم توداریه اما فردا هم نمیتونه جلو قاصی حرفو بپیچونه من خیلی نگرانم دخترم بیقراری میکرد خواستم بهش شیر بدم هرچقدر مکید شیرم نیومد ینی ممکنه شیرم خشک شده باشه؟؟؟؟؟