ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ینی اصلا هیچ فکر ترسناکی ب ذهنتون نمیرسید؟ چطوری سرکوبش میکردین😁
نه اونموقع که در فاز افسردگی بودم تا ۹و۱۰ شب میموندم سرکار شب عین کوالا میخوابیدم و ترسی هم نبود خانوادههم میگفتن اگر کار دیگهای نمیکنی فقط میگیری میخوابی بیا خونهی خودمون برو بتمرگتو اتاقت😅
الانم که دیگه سنمسنی نیست که بترسم ولی از اینجهت نگرانم که کسی نیاد بخواد ببینتم و این از جن دیدن همبدتره😅🤦🏼♀️
ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافههای فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از تو رفتم شمال برای اولینبار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس میکردم اون خونهای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقهاش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بیرحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دستهای گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر میکردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازهتر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفتهات گریه کنی تا خالی بشی.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چهکسی هست. ممنونم
گفتم حتما هم سن و سالیم و کم تجربه ک شما هممیترسین
شما چند سالتونه؟
من كوچيكتر كه بودم با پسر داييم راجب چيزاى ترسناك حرف ميزديم واس همين تا يه مدت ترسو شده بودم و شبا خوابم نميبرد ولى كم كم بهتر شدم و ديگه اصلا نميترسيدم ولى الان چند شبه احساس ترس ميكنم همش نميتونم بخوابم نميدونم شايد بخاطر مشكلات اخيرم و فشار روحى اينجورى شدم