مثلا توجمع نشستیم من ساکتم و اونا دارن درباره موضوعی حرف میزنن(اصلا خصوصی و زنونه نیس)حرفای معمولی اگ من چیزی بگم مگ خوبسه حرف زدی برو و من همیشه میمونم ازبرو منظورش چیه منم به اجبار میرم تو اتاقی جایی تنها بعدمیشینه ساعتها باخانوما حرف میزنه یا گوشیش زنگ بخوره من بگم مامان خاله چی گفت دادو هوار ک یک خواهر دارم تو نمیزاری حرف بزنم مگم مامان اخه یک کلام گفتم خاله چی گفا باید اینجورکنی؟ الانم داشت باتلفن حرف میزد داشت رد میشد پاش گذاش روپام مامانم تپلیه یکم خیلی دردم اومد یک اخ گفتم برگشت گت واویلا نمردی ک دخترخالم ازاون ور شنید ابروم رفت😔😔من کاری نکردمش اما کلا خونوادمون غریبه دوست انگار چکارکنم خیلی توجمعا اذیت میشم ننرمم یک جوردگ غرمیزنه
امشب صدای تیشه ازبیستون نیامد😞شاید به خواب شیرین فرهادرفته باشد😍
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
داداش داری؟ احتمالا پسر دوسته... چاره ای جز تحمل نداری هندزفری بزن آهنگ گوش کن
زندگی بافتن یک قالیست.نه همان نقش و نگاری که تو میخواهی...نقشه را اوست که تعیین میکند....تو فقط بافنده ی خوبی باش...نقشه را خوووووب ببین...نکند آخره کار قالی زندگی ات را نخرند!!❤️
پس ولش کم محلش کن حتما حوصله نداره... دوس داره تنها باشع
زندگی بافتن یک قالیست.نه همان نقش و نگاری که تو میخواهی...نقشه را اوست که تعیین میکند....تو فقط بافنده ی خوبی باش...نقشه را خوووووب ببین...نکند آخره کار قالی زندگی ات را نخرند!!❤️