عزیز دلم من میدونم چقدر رنج کشیدی چقدر بخاطر بچه های بی گناه و مظلومت سکوت کردی و عمرت رو سوزوندی..ولی بدون یه روز میاد که تو هم یه نفس راحت بکشی..خیلی خوشحال شدم وقتی گفتی استخدام شدی
من یه خاله دارم دقیقا مثل شما..اون هم شوهرش ثبات اخلاقی نداشت و خیلی مشکل داشت...بیشتر از ده سال سکوت کرد و زجر کشید از دستش و دوتا بچه هم داره..بیچاره بچه هاش چقدر از لحاظ عاطفی گناه دارن..ولی ولی ولی..الان اومده بالای خونه ی مادربزرگم اینارو اجاره کرده(خیلی وقته که خوشبختانه معلمه) و از اونجایی که شوهرش آدم بیکاری بود و همه وسایل مال خاله م، الان بچه هاشو آورده پیش خودش و داره زندگی میکنه..راحت شده..خوشحاله و احساس آزادی میکنه از اینکه از دست اون دیوونه خلاص شده..به زودی هم مهرشو اجرا میزاره
اینارو همه گفتم که بدونی تو هم یه روزی طعم خوشبختی رو میچشی♡