دوستام اکثرا و خواهرم پزشکن و میبینم که چقدر تفاوت وجود داره بین خواستگارامون خواهرم هم پزشک بود هم زیبا تر از من و ده برابر من خواستگار داشت و خدا رو شکر زندگی خوبی داره منم دلم میخواد که زودتر ازدواج کنم ولی خواستگارام حتی در حد خواستگار های بد خواهرمم نیستن روحیمو ازدست دادم و حالم خیلی بده چکار میتونم برا خودم انجام بدم؟
25 سالمه و دارم برا آزمون ارشد میخونم رشام پیراپزشکیه
ولی یهو وسط درس گریه ام میگیره و این احساس حقارت از وقتی بدتر شد که دامادمون من رو به یه دوستشون معرفی کرده بود که دکتری داشت و هیئت علمی و معاون مالی دانشگاه بود یه جلسه همو دیدیم در حضور خواهرم و شوهرشون ولی حرف نزدیم بعد از اون جلسه به دامادمون گفته بودن که خب ما چرا حرف نزدیم دامادمون هم گفته بود که خب یه جلسه دیگه هماهنگ میکنم حرف بزنید بعد اون اون آقا دیگه گفته بودن وقت ندارم و.. و خبری نشد و خانواده خواهر دیگم و حتی همون دامادمون هر کدوم چند بار ازم پرسیدن که چی شد نیومد و این موضوع منو خیلی خیلی نا امید کرد که حتما به اندازه کافی خوب نیستم زیبا نیستم و....