عزیزم اگ همه تلاشتو کردی و واقعا راهی بزای ثابت مردنش نمیبینی ب نظرم اقا واقعا نمیخاد باهم باشین این دوره زمونه تا ب یکی چشمک بزنی تا دوسال ولت نمیکنه بعد تو با این همه علاقه تورد نمیبینه ب نظرم زیاد خودتو نشکن ولی تصمیمی هم نگیر ک بعد پشیمون بشی یعنی تو نگو کات بش بگو همه تلاشمو برای با تو بودن کردم ولی کسی خابه رو میشه بیدار کرد ولی کسی ک خودشو زده ب خاب ابدا.... تو برای عاشق من شدن خودتو زدی ب خاب... تا هرزمان باشه پات میمونم منتها باید بدونم تنها ملکه قبلت منم
سن هر دو🤔
دیدی بعضیا بعد چند سال زندگی عاشقانه کارشون بع نفرت و دعوا و ..کشیده میشه؟ عاقبت عشق شما هم این میشه ..به نظرم کات کن چون عشق یه طرفه فقط درده ..ایشون اگه عاشق بود پای همه چی میموند و هرررکاری میکرد که شما بمونید...کسی هم که عاشق نیست رو نمیشه بعدا عاشق کرد ...همین اول و در اوج خداحافظی کنید میدونم اولش سخته و درد داره ولی باید انجام بشه
نمیخام قانع کنم، ولی ایشون ی مشکلی داشته خانوادگی، از بچگی روش تاثیر گذاشته تا الان، راستش رو بخای بشدت درونگرا شده، ی سری اتفاقات باعث شد بهترین رشته رو ول کنه و نخونه و چقدر دوندگی کردیم تا اخراج نشه و حالش بهتر شه، مشکل خانوادگی عمیقی داره، تا خانوادش نیستن هممممه چی خوبه، هنوز اونا رو میبینم دیگ میشه در یاس و تا امیدی
اگر تمام حرفات درست باشه...(یعنی برداشت درست داشته باشی)...باید بگم...دیگه خودت رو باید نگاه کنی...ببینی توانش رو داری...این مرد حداقل امروز پشتت رو بابت سختیها خالی میکنه...و تنها راه حلش ...جا زدن و پاک کردنه صورت مساله هست...شاید در آینده خوب بشه و شایدم همین روش رو ادامه بده...این یه چیز ذاتی و تربیتیه...ببین چند درصد خودت میتونی تمام سختی ها رو تحمل کنی...چند درصد میتونی به تنهای مشکلات رو حل کنی...تا فقط کنارش باشی....چند درصد میتونی کمکش کنی که خودش رو اصلاح کنه و پشتت باشه و مشکلات رو حل کنه...به نظر من باید خودت رو ببینی...
اگه آدم قوی هستی...کمر همت ببند...چون این آقا...از کمبود اعتماد به نفس رنج میبره...و حتی به خودش باور نداره...چه برسه به شما...در خوشبینانه ترین حالت یه چیزی ایشون و آزار میده...که این واکنش ها رو داره...و در بدترین حالت که بهتره خودت رو براش آماده کنی...اینه که کلا اینجوریه...
اصل مطلبم اینه که خودت رو ببین...چقدر میتونی این شرایط رو تحمل کنی و در کنارش سعی کنی اصلاحش کنی؟؟؟
ازالان کات کنی خیلی به نفعته چون من باهمچین آدمی سروکله میکنم دوران دوستی خیلی خوب بودالان که عقد کردیم همین حرفارومیزنه میگه بروطلاق بگیرنمیخوامت
اشکالی نداره عزیزم ..زندگی تشکیل شده از همین شکست ها و پیروزی ها..فکر کنم سنت هم کمه هنوز خیلی وقت هست تا عشق واقعیت رو پیدا کنی ...شما موقعی که از جای دیکه شکست خوردی با این آقا آشنا شدی پس عاشقش نیستی فقط یه وابستگی برات پیش اومده ..مثل وابستگی به سیگار که ادمو آروم میکنه ولی مضره و باید قطع بشه ....عشق واقعی به آدم آرامش میده نه درد ...اگه با ای آقا کات کردی فعلا وارد رابطه دیگه ای نشو بزار با خودت کنار بیای بعد
ببین عشقم من دقیقا همچین شرایطی رو تجربه کردم،یعنیییی دیگه گفتم با هر شرایطی مهم نیست واسم،فقط میگفتم ما خیلی اخلاقمون جوره،خیلی نقاط مشترک داریم،ولی اون میگفت من مانع خدشبختیت نمیشم و برو،از اون اصرار و از من انکار،خلاصه در اوج خداحافظی کردیم،چقدر زار زدم ،چقدر غصه خوردم که لگد به بخت هردومون زد ولی بعدها متوجه شدم که توی این ماجرا اون بوده که ضرر کرده چون دورادور به گوشم رسید چقدر پشیمون شده از اینکه با من ازدواج نکرده،منم که ازدواج کردم و عشقم ریختم به پای شوهرم که لیاقتشو داشت،جالبه شوهرم با اینکه شرایطش اون موقع زیاد مناسب نبود ولی واسه اینکه از دستم نده پا پیش گذاشت،ببین عزیزدلم اینا رو گفتم که بگم اگه پسر یه دختر رو بخواد به اب و اتیش میزنه و حتی با نامناسب بودن شرایطش همه تلاششو میکنه،من نمیگمم دوستت نداره،ولی دوست داشتنش در حدی نیست که وادارش کنه موانع رو از سر راه برداره،این خیلی مهمه که دختر پسر در مواجه شدن با موانع جا نزنن
من از اول ک مشکلشو فهمیدم سعی کردم نزدیکش شم، بارها خودمو جاش جا زدم تا ببینم چی میکشه در برابر حرفای خواهراش که داغونش میکنن و واقعن هم دیدم چون من واقعن ناراحت شدم از حرفاشون و طرز برخورد باهاش، کم کم دارم درش میارم ازون پیله تنهاییش، میدونم اعتماد به نفس نداره و برا همین دارم از پارسال و حال داغونی ک داشتم و با اومدنش بهتر شدم یا چیزای دیگ رو میگم تا اعتماد به نفسش بره بالا ..... راستش خیلی دارم تلاش میکنم، تمام این حرفا رو پای حال بدش میذارم ، پای اینکه دقیقا انگار یه دیوار رو خودم بالا میبرم بعد یکهو با ی حرف که میگم دارم اذیت میشم همه چیو رو سرش آوار میکنم
ما موانع رو تا حدودی در کردیم ، این چهار ماه برا هردومون عذاب بود عذاب، ولی رد کردیم باهم ، میخاست بره و بگه برو منطقی تر بود که تو اون ۴ ماه عذاب آور جدا شیم چون واقعن اذیت شدیم واقعن، اما این فقد اعتماد ب نفس نداره، اعتماد به نفس اینکه بگم اذیت میشم و نداره
تو همه ی تلاشت رو بکن که متقاعدش کنی و واقعا بهش ثابت بشه که پشتش هستی،روی اعتمادبنفسشم کار کن،ولی اگه واقعا بعد از همه ی اینا خدانکرده دیدی همچنان حرف از جدایی میزنه مطمئن شو که تو رو در اون حدی که بخواد بقیه عمرش رو باهات بگذرونه دوست نداره،ببین چطور پیش میره ادضاع،امیدوارم بهترینها واست اتفاق بیفته عزیزم
من عاشقش نشدم اولش درست، ولی اعتقاد دارم که ب اینکه هیییچکی اندازه این برام تلاش نکرد، برا ی لحظه دیدنم، برا ی لحظه خندم، برا تولدم. شاید باور نکنی ولی بقران راست میگم، هیچکی اندازه این برا حتی یک صدمشم تلاش نکرد، حتی همون نامزدم که مثلاااااا خیلی عاشق بود 😞 تو اوج بی پولی ، پول جور میکرد تا از شهرشون که چند ساعت با ما اختلاف داره بیاد، چنتا اتوبوس عوض میکرد، جلو خانوادش وایستاد😞😞😞 هنوزم بگم؟؟؟؟؟😞😞😞😞😞
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
