با اینکه هر دوشون تک فرزندن و خیلی براشون باید مجلل مجلس میگرفتن، اما آخر هفته میخاد عروس بره آرایشگاه و آتلیه و لباس بپوشه، ماهم فقد بریم در خونه مامانش با ماشین و ازونجا عروس کشون کنیم تا خونش و جلوشون گوسفند زمین بزنن ، اوناهم برن دیگه تو خونشون و آغاز زندگی مشترک 🙂🙂 براشون آرزوی بهترینها رو دارم . گفتن. که نمیخایم کسی تو مجلس ما مبتلا شه براهمین اینطوری عروسی میگیریم🙂🙂🙂
مخالفا هم نیان ، چون این ساده ترین حالت ممکن برا اونا بوده، هرکی برا خودش آرزو داره . دلشون نمیخاست بیشتر ازین عقد بمونن گلای تو خونه😁😁😁😁😁