نمونش زندایی بود چندساله با مادربزرگم زندگی میکردن تا من امسال نامزد کردم تو نامزدی خونه ساختیم این یه ماه قهر کرد رفت خونه باباش گفت منم خونه جدا میخام حالا هرجور شده برش گردوندن براش خونم ساختن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من یه مادربزرگ دارم هر چی بگه اگه ایکی ثانیه فراهم نشه ( حالا میخواد هزار تومن باشه یا هزار میلیارد ...
بله متاسفانه ریشه در کودکی داره. الان ما یک بچه ۹ ساله تو فامیل داریم آینده ی اینو من همینجور میبینم.بس این بچه حسوده. یعنی ده دقیقه باهاش باشی میفهمی داره میترکه از حسودی.و چقدر من متنفرم ازش. آخه بچه که نباید اینقدر حسود باشه. پدر و مادرها فکر میکنن بچست و چیزی نمیگن بهش راه و چاه و یادش نمیدن اونم تو خصلت خودش میمونه .