مشکل اینجاست که تو الان بارداری و به مناسبت تغییرات هورمونی موضوع رو خییییلی گنده می‌بینی
بذار منی که از بیرون دارم بهت نگاه میکنم بگم
خاله هه یه حسود پلاستیکیه که تلاش داشته با این حرفا آب بریزه روی جیگرش
خواهر شوهرت به شدددددت اشتباه کرد که خبر چینی کرده الان تو بدونی یا ندونی اون چی زر زر کرده چه تفاوتی به وجود میاره؟
ضمنا خودت و شوهرت مهم هستین نه اره و اوره و شمسی کوره
پس به جای حرص خوردن بشین زندگیتو بکن لذت بچه ت رو ببر
هر کسی می‌تونه بر اساس شعورش اظهار نظر کنه اصلا آزادی بیان یعنی اینکه به دیگران اجازه بدیم بر اساس شعورشون هر چی می‌خوان بگن ولی ما میتونیم به اون حرف بها بدیم یا ندیم
من جات بودم می‌دونی کی ناراحت میشدم؟
اینکه این حرف ها روی شوهرم اثر بذاره
وگرنه حرف که باد هواست
محل نده بابا، فقط مهریه رو بیار تو ذهنت که اصلا نیازی به اثبات و این حرفا نیست. و از شیر مادر هم حلال تره. شما با خودت فکر کن هر مقداری که شوهرت پول گذاشته، جای مهریه ت هست و با خیال آسوده زندگی کن. البته اینو به کسی نگو ها فقط تو دل خودت.
الان از لحاظ روانشناسی، تو والد سرزنشگر شخصیتت فعال شده و مدام بهت میگه چرا گذاشتی در موردت همچین حرفی بزنن؟ چرا جواب نمیدی؟ چرا بی زبونی؟ چرا به عمر هیچی نگفتی که الان اینجور سوارت بشن؟ چرا نمیتونی از خودت دفاع کنی؟ و هزار چرای دیگر. یاد بگیر تو این مواقع والد رو سرکوب کنی تا بتونه کودکت رو سرزنش کنه.
منم مثل تو بودم والد سرزنشگر قوی ای داشتم. ولی چند تا کتاب خوندم خیلی خوب شدم.
والا من هیچوقت اجازه توهین به خودم رو ندادم و جواب دادم و برا همین سالهاست نشنیدم کسی حرف نامناسب بهم بزنه یا حتی پشت سرم بگه یا رابطش رو باهام بد کنه! خب این بی سیاستی به قول شما بدجور جواب داده برام!
عزیزم من همشو خوندم
اولا مبارکتون باشه خونه
خونه که الان به نام شماس و تا فیها خالدونشون سوخته
بالا برن پایین بیان فرقی به حال شما نداره
به نظر من همون جواب مادر شوهرتون یه تو دهنی خوب بوده براشون
حالا بزار همش عر عر کنن پشت سر
اونی که پشت سر حرف میزنه جاش همون پشت سرته
ارزش رو در رویی نداره ..
بی خیال حال زندگیتو ببر
شما از نظر همسرت ثابت شده بودی وگرنه عمراا این کارو نمی کرد
شما نه یاد همسرت بده که یه سری سر حرف روباز کنه و بهشون بگه من خیلی شنیدم که تو اون موقعیت زیر آب زدن
من همسرم برام ثابت شدس اگر به گذشته برگردم دوباره همین کار رو می کنم
نه یه چرتی گفت جوابشم گرفت مگه اولا دوست دختر دوست پسر هستین که بحث ثابت شدن و نشدن مطرح باشه
دوما اصلا از نظر اون زندگی شما ثبات نداشته باشه هم چیزی عوض میشه؟ بذار اون فکر کنه شما دور از جون هفته دیگه می‌خواین طلاق بگیرین آیا شما این کار رو می‌کنین؟ واسه خودش توی توهم بوده دیگه خودش داره جلز ولز می‌کنه بسشه معلوم نیست چقدر به شوهرش اصرار کرده تا خونه رو به نامش بزنه و شوهرش اذیتش کرده و این حرفا رو شنیده حالا عقده کرده
اسی جان اولا که اگه شوهرت میخواد خونه به نامت کنه ،جار زدن نداره که همهههه خبر دار بشن و هر کی یه سوسه بیاد . دوما دلیلی نداره هر اتفاقییییی تو زندگیت می افته خانواده شوهرت بفهمن اینو به شوهرتم بگو . سوما دلیلی نداره از میزان عشق و علاقه ای که بین شما و همسرت هست بقیه خبردار بشن وقتی خونه خودتون هستید ،قربون صدقه هم برید و توی جمع خیلی عادی باشید ،بعضیها خوشی و راحتی زندگی بقیه رو نمیتونند ببینند و حسرت میخورن .
شما هم نشین فکر کن اون چی گفته و این چی گفته ،اهمیت نداشته باشه برات ،اینو کسی بهت میگه که صد درجه از خودت بدتر بوده و تازه بعد ۱۸ سال بهش رسیدم که اون گریه ها و فکر و خیالاتی که از دست خانواده شوهر داشتم الان برام شده اعصاب خراب که به ده جای بدنم میزنه و بدنم و فرسوده کرده . تمرین کن و بزن به رگ بی خیالی
ببین بذار الان یه تکنیکی یادت بدم تا اون حرف از ذهنت بره. واسه من خیلی اثر داشته. اول اون صحنه ای که بهت گفتن اون اثبات شده رو بیار تو ذهنت. نمی‌دونم مثلا نشسته بودی خواهر شوهرت اومد پیشت و گفت خاله م ینو گفته یا پشت تلفن بهت گفته. هر صحنه ای که بوده همون رو تجسم کن. چشمات رو ببند و بگو اون صحنه رنگی هست یا سیاه و سفید؟ صداش چقدر واضحه؟ چقدر از تو فاصله داره؟
اینا رو بگو تا بهت بگم بعدش چیکار کنی
