شوهرم تک فرزنده وبا ماشین کار میکنه. ما تو یه طبقه ی خونه ی پدرشوهرم نشستیم و خودشونم طبقه ی بالان که سبکسازیه.
یه ارثی به من رسیده و خب زندگیم هزار سوراخ سنبه داره.
حالا این زن بابا هی تو گوش من میخونه میگه وسایلم خیلی زیاده میخوام بالارو بکنم انباری! (یعنی شما برین از اینجا من بزام اینجا) نمیدونم چی بگم بهش