با دوستاش رفته بیرون .یه دعوای حسابی کردم باهاش باز رفت گفت بیا ببرمت خونه مادرت شب دیر میام گفتم نمیرم الان زنگ زده شاید شب نیام مگه نگفتم بری گفتم غلط میکنی باید شب بیایی .از صب تنهام نرفتم خونه ممانم که شب مجبور شه برگرده خستم کرده بخدا .شبای معمولی ۱۰ میاد شام میخوره میخوابه جلو تی وی منم مثل خر میشینم فیلم میبینم انقد دعدا کردم سره این موضوع ولی امشب خوابش نمیاد با دوستاشه 😔😔
تا ۱۲ میاد چطور برخورد کنم دعوا کنم یا بی محلش کنم
من سر همینا طلاق و طلاق کشی رسیدم و کتک خوردم و آدم نشد که نشد
حالم بده نصف وسایلای خونم بسته بندیه مهلت خونم تموم شده اصلا واسش مهم نیست سرش تو گوشیه اصلا اهمیت نمیده به من یه ماه رابطه داریم اصلا نمیتونم انقد اعصابمو خورد میکنه اصلا زده شدم از رابطه واسشم مهم نیست کارشو میکنه پول پیش نداریم شبا دیر میاد خونه بابا منم ادمم وقتیم میاد میخوابه بیشعور
تغییر نمیکنن .مگه از راه قانونی وارد بشی مهریه و نفقتو بذاری اجرا. باید بدونی جدی ای. شوهرخاهرم ۱۰ ساله کارش همینه. شب تا صب ک با دوستاش بود صب تا شبم خاب بود گوشه خونه
شوهر من الان اومد 😐منم باهاش کار دارم
ولش کن شوهر منم همینه. نشینی فک کنی که بدبختی. نه اصلا، همه اکثرا مثل همیم. واسه خودت زندگی‌کن تو هم.
منکه از ۱۲ ماه ۱۱ماهشو تنهام😁😁
اي واي چقدر سخت
اين چه وضعيه
كاش حواستو بيشتر جمع ميكردي موقع ازدواج
تو که وضعیتت عالیه
من شوهرم ساعت ۹ میره پیش دوستاش ساعت ۵ صبح میاد
شوهرمنم نیست امشب .هرچندشب یبارپیشم نیست میره مشهدجای مامانش ولی من که کلارفت وامد ندارم باهاشون .نمیرم جاشون
وای چ بد..ناراحت شدم برات
