خداییش واسه وساطتت بین زن و شوهر چند بار خانواده پیش قدم میشن؟ چند بار سنگ رو یخ میشن؟ از یه زندگی بیست و چند سال باید بگذره تا بگی دیگه گذشت جوونیشون و سرد و گرم چشیده ان؟
چند تا خانواده پیدا میشن به فحش و بد و بیراه کشیده بشن و باز بگن عیب نداره، درسته ما خبر نداشتیم، جرات نداشتیم طرف خونه ات بیایم، ببخشید بعد دعواتون خبردار شدیم، دستت درد نکنه توو پول غلت می زدی و گذاشتی رفتی، ببخشید قهر کردی، عیب نداره زنده و مرده ما رو به فحش کشیدی، عیب نداره دزدی کردی، گذاشتی از خونه رفتی و بعد تهمت زدی و شکایت کردی از خونه انداختم بیرون ولی تا بیمه و کارت ملی و سهام عدالتم و ... رو با خودت بردی.
تو رو خدا بیا و منت بذار پا بذار روی سر ما برگرد سر خونه و زندگی که تووش خانواده شوهرت سالی یه بارم عید به زور شوهرت حق داشتن پا بذارن، در حالی که دست به سیاه سفیدم خودت نمی زدی و چشم شوهرت کور خودش بپزه و بقیه هم که اومدن حمالی کارهای دیگه رو بکنن؟ حالا مهم نیست چند دفعه بغ کرده با فیس افاده دعوت شده بودی و اومدی فقط خوردی!
کدوم خانواده شوهر بیان دنبالت، همون ها که به زور دعوا می اومدی خونه اشون عید دیدنی؟ با اخمای تو هم دولپی می خوردی، دست به سیاه و سفیدم نمی زدی، لباست رو هم عوض نمی کردی و بچه هات حق بلند شدن از کنارت رو هم نداشتن؟ انگار از عزای بابات پا شدی اومدی؟ کدوم خانواده شوهر همون ها که هر چی از بهترین مارک ها برای بچه هات سوغات آوردن یه بارم تن بچه هات ندیدن؟!
کی میره سراغ یه همچین آدمی؟ که سال به سالم نمی دیدتش؟!
کی میره دنبال عروسی که بعد بیست و چند سال زندگی نه شوهر معتاد داشته، نه خیانت کار، نه دست بزن دار و نه خسیس! فقط خانم به طمع به نام کردن خونه زنده و مرده اش رو آورده جلوی چشمش و جوری قهر کرده از خونه رفته که یه دست لباسش توو خونه نمونده؟ هر چی پول و طلا و.... با خودش برده؟
خدا وکیلی شما باشی میری دنبال آدمی که آدم حسابت نمی کرد و هر وقت کارت داشت برات دردسر و بدبختی بود؟ نه معرفت داره نه شعور، فقط توقع؟ !
خدا وکیلی شما باشید میرید سراغ عروسی که قهر کرده چند ماهه رفته که چرا شوهرم خونه به نامم نمی کنه؟ بهانه ای نداره جز اینکه یا مهریه ام رو نقد میدی یا خونه به نامم می کنی؟!
خنده ام می گیره دلیلاش رو میگه، وقتی میگه توو خونه ات زحمت کشیدم. تا ظهر که خواب بود، بعدم که مهمونی و دور دور، توو معدن کار می کرده؟ پا به پای شوهر بیرون خونه کار می کرده؟ لنگ اجاره خونه و خورد و خوراک بوده؟ سالی چند بار مسافرت نمی رفته؟ بریز و بپاش و خرید پوشاک و لباسش مطابق مد و متنوع نبوده؟ توو پول خونه خریدن شریک بوده؟! ارث پدرش رو وسط گذاشته؟ واقعا چه اعتمادی به این آدم هست و اصلا چرا شوهرش وقتی زنده هست باید چیزی به نامش کنه؟! اصلا به ما چه که به نامش نکرده؟! انتظار داره شوهرش رو راضی کنیم چیزی به نامش کنه؟! خیلی توو این بیست و چند سال شعور و معرفت داشت که باز طرفش رو بگیریم به شوهرش بگیم عیب نداره کوتاه بیا زندگیتون رو بکنین؟ ما رو آدم حساب نمی کرد چرا باید برامون مهم باشه الان چه مشکلی داره؟
وقتی میخواستن عقدش کنن پدر و مادرش می گفتن عروسی نمی خواد، مهریه نمی خواد و... همه این عزت ها رو هم سرش گذاشتن و براش انجام دادن. مزد دست محبت های قبلی رو درست نداد. چه محبت دیگه ای و انگیزه ای واسه قدم برداشتن واسه این آدم می مونه؟!
آدم اینقدر نمک نشناس؟!