بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
یک عصرِ دل انگیز،در ایوانِ پر از گل و آب پاشی شده روی صندلی های چوبیِ قدیمی همراه با صدای قِژ قِژِشان و آواز قناری ها😍تو با چایی در دست و،با آن لبخند جذابت خیره شده ای،به گلی که لا به لای موهای بافته ام جا خوش کرده💐 چایم را بدون قند خوردم بس که شیرین است😊 لبخندت حرف هایت به دلم مینشینند،آرامش دارند،مثل نشستن دانه های برف بر دلِ زمین،همانقدر لطیف،همانقدر آرام …❤همسرم از صمیم قلب عاشقتم مردِ،خوبه من❤
خداکنه سالم باشه بعدم چون تو سونو بهم گفت پسره انگار خودمم دیگه فقط پسر میخام تا قبل سونو واسم خیل ...
نازی اره دیکه چون ادم تاقبلش نمیدونه جنسیت چیه و تا وقتی جنسیت رو ندونی برقراری ارتباط یکم سخته.نمیدونی باید چی تصورش کنی و صداش کنی اما وقتی معلوم میشه دختره یا پسره دیگه دل میبندی و انکار میتونی بهتر ارتباط برقرار کنی باهاش
عزیزم بیمارستان اجازه نداده قرار سد شنبه مجدد سونو بدم و نتیجه رو ببرم پیش دکترم که اگر قلب تشکیل نش ...
دقیقا میدونم چی میگی چون خودمم همین حسو داشتم دلم میخواست هرچی سریعتر راحت بشم ازش.اما کشش دادن چون گفتن باید دوتا سونو به فاصله دوهفته داشته باشم.که آخریش تو هفته نهم باشه یعنی هشت هفته و چندروز.همین کشدار شدنش عذابم داد.ولی وقتی کامل دفع شد انگار تموم ناراحتیامم باهاش دفع شد و رفت.
من دقیقا روز تخمک گذاری اقدام کرده بودم ینی هم با سونو همم کیت تخمک گذاری وقتی کیت دو خط شد او ...
اینم صد درصد نیستا. حالا ببینم مال من چی میشه اخه من دقیقا روزای تخمکگذاریم هیچ اقدامی نداشتم شوهرم مریض شد.فقط یکبار اقدام داشتم اونم چندروز قبل از تخمکگذاری بود.
عزیزمی فعلا که2هفته قرنطینه س تموم میشه میرم خرید تو این مدت همش دارم عکس و فیلم دخملای ناز ر ...
چه جالب! واقعا ادم نمیدونه چی براش خوبه.بارها شده تو خیابون شوهرم از چیزی غر زده بعد دیدیم چقد برامون خوب بوده.اونروز توی یه منطقه خیلی خیلی شلوغ اهواز بودیم که همش ساختمان پزشکیه و اصلا جا پارکم پیدانمیشه چون راست جاده کامل پارک کردن ماشینا. شب بود و خیابون باریک.ماشین جلویی میخواست مستقیم بره اما اومد تولاین ماها که گردش به راست داشتیم.بعد دیکه تااومدو راهشو مستقیم باز کرد کلی ما پشت سریا معطل شدیم.شوهرم هی میگفت ببین احمقه و ... خلاصه بمحض اینکه رفت و پیچیدیم به راست درست سر سونوگرافی که کارداشتیم یه ماشین چراغ زد که از پارک بیاد بیرون.اون رفت و مارفتیم جاش.بدون یک دیقه معطلی.یعنی اگه پنج ثانیه زودتر اومده بودیم نمیدیدیمشو باید تا انتهای یه جاده طولانی میرفتیم و اگر شانسی جاپارک پیدامیکردیم راهو پیاده برمیکشتیم.بشوهرم گفتم نگاه کن ادم واقعا نمیدونه که کاهی تو اتفاقی که واست خوشایند نیس چه خیری برات گذاشته.فک میکنیم این شعاره که بگیم حتما مصلحتی هست!