من خیلی دوسش دارم تو دوران آشناییمون این طور نبودم ولی از وقتی رابطمونو جدی کردیم ازش خجالت می کشم حس می کنم خیلی از من سر تره به نظرتون چی کار کنم از این حالت دربیام؟😞😞
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خدای خوبم؛ این شعر بخشی از احساس من نسبت به تو رو به تصویر میکشه ؛ " مرا هزار امید است و هر هزار تویی/شروع شادی و پایان انتظار تویی /بهارها که ز عمرم گذشت و بی تو گذشت /چه بود غیر خزان ها اگر بهار تویی/دلم ز هر چه به غیر از تو بود خالی ماند / در این سرا تو بمان ای که ماندگار تویی/شهاب زودگذر لحظه های بوالهوسی است /ستاره ای که بخندد به شام تار تویی /جهانیان همه گر تشنگان خون من اند/ چه باک زان همه دشمن چو دوست دار تویی /دلم صراحی لبریز آرزومندی است/ مرا هزار امید است و هر هزار "تویی"شاعر:سیمین بهبهانی
ما فامیل بودیم همدیگه رو میخواستیم ولی بهم نگفته بودیم خیلییییی ازش خجالت میکشیدم میرفتم خونه خالم تا میفهمید میومد اونجا من تو هفتا سوراخ قایم میشدم بعدا که نامزد کردیم میگفت خیلی اعصابمو خورد میکردی چرا نمیومدی ببینمت بعد نامزدی ماشالله اینقد پررو بود که منم روم باز شد 😂