من مامان بابام سر کار میرفتن
بچه بودم گاها تنها بودم میرفتم کوچه پسرا همسایمون اذیتم میکردن
یکی دوبارم ی جا تنها شدیم اومدن سمتم تا ی جاهایی پیش رفتن و من فرار کردم موفق نشدن ....
بعد من دوران بچگیم همیشه حس بدی داشتم خودمو گناهکار میدونستم
ب خانوادمم حرفی نمیزدم مامانم همش میگفت با پسرا بازی نکن حالیم نمیسد