2737
2739
عنوان

حال روحی داغون 😭 کمکم کنید

195 بازدید | 16 پست

بچه ها بابام فوت شده و حالم خوب نیس متاسفانه با خانوادمم رابطم به هم خورده.مامانم با شوهرم دعوا کردن و... دیشب بعد ۷روز ک به مامانم زنگ نزدم میخواستم زنگ بزنم شوهرم نزاشت گفت زنگ نزن این همه بهت بد و بیراه گفتن یک هفته یکی بهت زنگ نزده حالتو بپرسه چرا خودتو کوچیک میکنی ...

اخه مامانم حرفای بدی ب شوهرم زده .گفته تو هیچ کاره ای برای زنت یک سرپرستی خیلی زر نزن و الهی جنازه بچمو ببینم ک انگار منم !چکار کنم من.

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

به نظر من شوهرت درست میگه، ولی نه بخاطر کینه، بخاطر اینکه هیچکدومتون حال روحیتون خوب نیست یه مدت دندون رو جیگر بذار تا همه آرومتر بشن. الان دوباره بری سراغ مامانت اینا همه چی بدتر میشه که بهتر نمیشه

خدایا شکرت
2731

خب رتبطه تو محدود کن. نذار مادرت و شوهرت رودر رو بشن. خودت گاهی سر بزن یا احوال پرسی کن. مادرتو دیگه نمیتونی تغییر بدی. ولی کارش خیلی بده‌. من اگه مادرشوهرم باهام اینطور کنه قطع رابطه میکنم. شوهرمم زیاد بهم گیر بده طلاق میگیرم. بهتر اینه هوای شوهرتو داشته باشی و بهش حق بدی تا زیاد حساس نشه. گاهی خودت تنها باهاش در ارتباط باش. 

یه خانم مستقل و قوی 

فقط میتونم بهت بگم مادر   مادره   شاید توقع داشته از شما   شاید حال روحیش خوب نبوده    خونسرد باش با خودت حلش کن    هرچی گفت جواب نده    جواب پدر ومادر رو دادن بعدا پشیمانی داره    حتی جلو شوهرت بد مادرت رو نگو       فقط مادرتو درک کن

مپندار ؛ ای در خزان کشته جو      که گندم ستانی به وقت درو

عزیزم زندگی بدون اغراق برای همه سخته، سعی کن قوی باشی. منم اخیرا پدرمو از دست دادم، دقیقا مامانم با همسرم به دلیل الکی قهر کرده چند ماهه ولی من کلا بیخیال کار خودمو میکنم. دوروبر مامانم هم نمیپلکم. سعی میکنم خودم به زندگیم مسلط بشم. مرگ و زندگی واسه همست، از کجا معلوم یک ساعت دیگه من زنده باشم، پس بهتره تا هستیم زندگی کنیم.

خدایا شکرت
به نظر من شوهرت درست میگه، ولی نه بخاطر کینه، بخاطر اینکه هیچکدومتون حال روحیتون خوب نیست یه مدت دند ...

اره شوهرمم میگه هر کسی رو زود ببخشی دوباره کارشو تکرار میکنه میگه بزار بدونه فحس دادن کار درستی نیس .میگه من شوهر خوبیم ک سو استفاده نمیکنم وگرنه مامانت براش یک درصد تو مهم نیستی حتی گفته خبر مرگش بیاد جنازشو ببینم.اخه دل خودمم شکسته توقع نداشتم ازش

2740
عزیزم زندگی بدون اغراق برای همه سخته، سعی کن قوی باشی. منم اخیرا پدرمو از دست دادم، دقیقا مامانم با ...

روح پدرتون شاد عزیزم غم بزرگیه .خب منم نمیخوام برم متاسفانه مامان من زورگویه وقتی باهاش حرف بزنی میگه باید بیای کارامو بکنی از صبح بیای شب برگردی خونت حرفم نزنی تو خونه .شوهرتم گشنه باشه و توی خونه نشسته باشه فدای سرم .

خب رتبطه تو محدود کن. نذار مادرت و شوهرت رودر رو بشن. خودت گاهی سر بزن یا احوال پرسی کن. مادرتو دیگه ...

مخصوصا ک شوهرم انقد خوبی کرده ب خانوادم ک روم نمیشه توی چشماش نگاه کنم. بابام کرونا داشت همه فرار کردن من و شوهرم بردیم بستری کردیم شوهرم تا زمان نبردن بابام ب بخش بالای سرش ایستاده بود دستشو گرفته بود ک احساس تنهایی نکنه حالا این یکی از کاراشه کلا خیلی شوهرم دلسوزه ولی اینا جز فحش .....

فقط میتونم بهت بگم مادر   مادره   شاید توقع داشته از شما   شاید حال روحیش خوب نبوده & ...

بله ولی مادر هم باید فکر کنه دخترم پدرشو از دست داده جلوی شوهرش حداقل فحش ندم بهش ابروشو نبرم

مخصوصا ک شوهرم انقد خوبی کرده ب خانوادم ک روم نمیشه توی چشماش نگاه کنم. بابام کرونا داشت همه فرار کر ...

عیبی نداره. خدا عوضشو بهتون میده. واسه همین میگم بیشتر اینارو درگیر نکن که ثواب اونیکی کارا هم از بین بره. به شوهرت حق بده. الکی طرفداری مادرتو نکن. خودتو بذار جای اون. اگه بیاد بگه میدونم مادرم مقصره حق با توعه. ولی به خاطر من تحملش کن. راحتتر قبول میکنی یا بیاد بگه نه مامانم راست میگه. همینه که هست ؟ 

یه خانم مستقل و قوی 
عیبی نداره. خدا عوضشو بهتون میده. واسه همین میگم بیشتر اینارو درگیر نکن که ثواب اونیکی کارا هم از بی ...

اره منم بهش گفتم حق با توعه مامانم کارش اشتباهه و متاسفانه مادر من به فحاشی و اهانت عادت کرده .منم این بار چوبشو خوردم و الان برای صلاح زندگیم باید هوای شوهرمو داشته باشم

بله ولی مادر هم باید فکر کنه دخترم پدرشو از دست داده جلوی شوهرش حداقل فحش ندم بهش ابروشو نبرم

من دقیقا درکت میکنم چون این صحنه رو دیدم  البته نه بخاطر مرگ پدر    همسرم با برادر بزرگم شوخی میکردن  برادر کوچیکم اومد وسط و زمین خورد پای همسرم رفت روی دست داداش کوچیکم و شکست   مامانم کاری کرد با دعوا مارو از خونه پرت کرد بیرون و بیشتر منو اذیت کرد اتفاقا خواهر شوهرمم با خودم برده بودم خونه بابام 


من تصمیم گرفتم دیگه نرم خونه بابام      یه روز داداش بزرگم مامانمو برداشت و اومدن خونه من برا عذر خواهی     از خودم خجالت کشیدم دلم برا مامانم سوخت   بارها بعد از اون  دوباره اتفاقهایی افتاد که میتونستم حرف بزنم ولی به احترام شیرش  هیچی نگفتم     

و به نظر خودم بدهکار نیستم بهش   مادرمیتونه به بچه حرف بزنه ولی بچه نه         فقط ببخشش و دل خودتو اروم کن بگو خدایا فقط برای رضای تو هیجی نمیگم   


مپندار ؛ ای در خزان کشته جو      که گندم ستانی به وقت درو
من دقیقا درکت میکنم چون این صحنه رو دیدم  البته نه بخاطر مرگ پدر    همسرم با برادر بز ...

باز شما یه برادر عاقل داشتی ک مامانتونو بیاره من هیچ کس و ندارم همه اتیش بیار معرکه شدن هر پیامی که میزنن بهم تا یک ساعت دست و پام یخ میشه . من هردفعه پا پیش میزاشتم ولی این دفعه هر کاری میکنم نمیتونم انگار دلم خیلی شکسته کلا خیلی بعد مرگ بابام به هم ریختم هر کاری میکنم دلم شاد نمیشه افسردگی گرفتم همش خوابم یا نماز و قران میخونم برای بابام ...

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز