از وقتي زايمان كردم ي روز خوش نديدم تا الان اولش درگير زردي تا دو ماه و ازمايش و گريه هاي ريسه رفتنش بعدش نفخ و كار نكردن شكم بعدش ختنش ك دوباره ختنش كرد دكتر بيشرف حلالش نميكنم و بعد از اون غذا نخوردنش دير نشستنش و تا الان راه نميره و همش بي تاب و بيقراره همش گريه خسته شدم اكثر شبا با صداي گريه ي شديدش مثه جن زده ها بيدار ميشم خسته شدم چرا من نبايد از بچه داري لذت ببرم از اطرافيانم ك همش تيكه ميندازن و ملامت ميكنن چرا ضعيفه چرا نميخوره چرا راه نميره وووو
نميدونم بايد چيكار كنم نميدونم روزگار كي ميخواد روي خوش زندگي و بهم نشون بده ده سال از سنم بزرگتر شدم
و الان هم ميگن لوزه هاش خستم از خودم ناشكر نيستم ولي خيلي تو بچه داري اذيت شدم
