امشب با دوستم رفته بودم بیرون زنگ زدم به شوهرم بیاد دنبالم شوهرم گفت پیش دوستشه ماشین نبرده با موتور دوستش میاد دنبالم اومد به دوستم تعارف زدم بیا برسونیمت قبول کرد گفت تا مترو برسونین منو سوار شدیم هی گفت میترسم شونه شوهرمو گرفته بود مثل چنگ نه عادی گرفتن گفتم گوشتش جدا شد به خنده گفتم
تا رسیدیم جلو مترو ول نکرد مدامم هر هر خنده با صدای بلند
اعصابم خورد شد