گل قشنگم ازدواج همینه وارد شدن به دنیای سخت و ناراحتی و اضطراب ...
اول اینکه کلا با جاری و خواهر شوهر رابطتو محدود کن و صمیمی نشو که احترام مابینتون حفظ بشه , من 4 تا جاری دارم و 2 تا خواهرشوهر تا حالا نشده یبار بهشون زنگ بزنم یا اونا به من , نشده باهم جایی بریم بغیر از یه خواهرشوهرم که شدید دخالت میکرد اما الان اونقد کم محلی کردم و البته یبارم دعوای شدید که حد و حدودشو یاد گرفت بالاخره , در مورد رفت و امدتون برای اینه اذیت نشین روز خاص تعیین کنین , مثلا ما از همون اول قرار داشتیم هر هفته پنجشنبه شام خونه مامان من باشیم جمعه ناهار خونه مادرشوهرم بقیه روزا بیرون ! البته الان کم ترش کردم و هر دو هفته میریم , در مورد ارایشگاه و کارای عروسی و این چیزام اجازه نده کسی دخالت کنه , من خودم عقدم همه چی رو سپردم به خانواده شوهرم و مزخرف شد اما تو عروسی حتی نذاشتم بفهمن کدوم ارایشگاه رفتم !! خواهرشوهرم برگشت گفت ما باید ارایشگاهتو تایید کنیم گفتم نگران نباش عزیزم مطمینا از ارایشگاه عقدم که شما انتخاب کردی بهتره !
عزیزم الان اولشه نازت خریدار داره نباید ب خانواده شوهر ، و خود شوهر رو بدی ، اصلا چرا باید این همه مدت خونتون باشه من وقتی عقد بودم بزور میزاشتم یه شب خونمون بمونه از همین الان رگ خوابشو بدست بیار و یه جوری عادتش بده که همیشه خودت حرف آخر رو بزنی ، الان اولشه هر جور مرد رو عادت بدی تا آخر عمر همونجور می مونه ،
همونطور که مادر ایشون به شما چرت و پرت میگه چطوری روش میشه؟
حالا مادر شما با احترام ازش خواهش کنه که فقط آخر هفته ها بیاد همسرشو ببینه. بهش بگه ما رسممون اینطوریه زیاد نباید باهم باشید.
اگرم خواهش جواب نداد خیلی جدی و محکم.
والا مادر ما هم همینقدر به شوهرمون رو داده بود که شوهرم خدارو هم بنده نبود دیگه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
