2737
2734
عنوان

بچه ها خیلی قاطیم🤦‍♀️بیاید ی کم دعوام کنید

| مشاهده متن کامل بحث + 651 بازدید | 63 پست
لابدخودت وقتی اعصابت خورده سوسک پلومیخوری تاآروم بشی 😏😏😏😐

اره ديگه. خودم پختم اینو🤣

 ‏با یه پسره دعوام شد اومدم یه تف بندازم جلو پاش ، تفم آویزون شد🤤🤤🤤🤤🤤🤤پسره گفت: جووون عقب مونده کی بودی تو😂😂😂

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

ی بار تو دانشگا لوبیا پلو داش سلف نصف سوسک تو غذا بود😂😂😂

به به 😋😋😋😋 عکسشو تو گوگل دیدم😁

 ‏با یه پسره دعوام شد اومدم یه تف بندازم جلو پاش ، تفم آویزون شد🤤🤤🤤🤤🤤🤤پسره گفت: جووون عقب مونده کی بودی تو😂😂😂

[QUOTE=139884095]نمیتونم از اقوام نزدیک همسرمه. همسرم هم نمیتونه درمقابل مشکلاتش بی تفاوت باشه منم این دل لامصبم برا ...[/QU

خودشو که نه.منظورم انرژیش بود که پاکش کنی.

دلسوزی مشکلات رو بسمت خودت میکشه.هروقت مشکلاتشو اورد براتون ذکر بگو.استغفار و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.اینجوری انرژی منفیشو پاک کن از خودتون

من همین یه دونه ام!
2728
وای اینجوری خیلی رو مخه منم بابام اینجوریه ادم فقط حرص میخوره با همسرتون صحبت کنین احساس چه دینی اخه ...

کلا از بچه گی اینجوری بوده. خیلی مشاوره رفتیم خیلی هم بهتر شد ولی هنوز کامل نتونسته خوب بشه. کلا هرکس مشکلی داره حتی اگه با ی نفر دعواش شده باشه زنگ میزنه ب شوهر من ک زنگ بزن و بهش فحش بده😐آخرشم هیچ کدوم براش ذره ای احترام قائل نیستن. نمونش چند وقت پیش شوهرم شب تا شب مشغول دوندگی برا کارای مامانش بود مامانش هم مارو برا شام دعوت کرده بود وقتی رفتیم خونشون علاوه بر اینکه یادش رفته بود مارو دعوت کرده بلند نشد حتی ی چیزی بده بخوریم آخرش ساعت 12 شب ک میخواستیم برگردیم من اینقد معدم درد گرفته بود ک شوهرم رفت از تو یخچالی قابلمه غذا پیدا کرد گرم کرد با زور چندتا لقمه ش رو ب خورد من داد. کلا براش احترام قائل نیستن

2738
کلا از بچه گی اینجوری بوده. خیلی مشاوره رفتیم خیلی هم بهتر شد ولی هنوز کامل نتونسته خوب بشه. کلا هرک ...

وای دقیقا عین خانواده ما وقتی ب یکی انقد لطف میکنی فک میکنن وظیفته

به فنا رفته در این زندگی"لی سنگ مانگ"

تو شرایط شما بودم به خاطر خرید خونه ای که پسندیدم و تو مدت ۱۴ سال زندگی مشترک آرزوی داشتن همچین خونه ای رو داشتم ولی آخر کار پولمون کم اومد و اون خونه رو برادر شوهرم خرید و جاریم بعد از ۲ سال زندگی مشترک بدون هیچ زحمتی صاحبش شد حس خیلی بدیه حسادت نیست یه جور دلسردی و نا امیدیه البته خدا بعد از ۴ ماه برام جبران کرد اما اون مدت خیلی سخت گذشت بهم احساس می کردم تلاش برای هر کاری بیهودست و بعضیا شانس زندگی خوب دارن☘

و بلاخره روزی خدا نگاهی خواهد انداخت ❄
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687