2733
2734

یاد یه چیزی افتادم. گفتم بنویسم.

من تابستونی ک کنکورو داذم.   

با یه پسری دوست شدم.  

بیست و شش سالش بود... 

دیپلم. بیکار. بی پول. قیافه ام نداشت. قدشم هم قد خودم بود. شایدم یه ذرره کوتاه تر... 

خانواده ی داغونی ام داشت... 

حالا من یه دختر ناناز و ...و... و... برعکس اون کلا😂😂😂

حالا اینکه چرا با این دوست شدم این بود ک میدونستم کنکورم انقدر خوب دادم ک میرم دانشگاه تهران.. 

گفتم حالا دوماهی با این حرف بزنم.. 

یه بار رفتیم بیرون پاشنه کفش من کنده شد. 

بعد دیدم ب روی خودش نمیاره... 

گفتم. وایسا یه کفش بخرم.. 

اصلا ب رو خودش نیاورد

منم یه کفش خیلی ارزون.. در حدی ک قیمت ی دمپایی بود خریدم ک فقط بپوشم ازون وضعیت راحت شم برم خونه... چون اصلا هدفم انتخاب یه کفش نبود و احتیاحی نداشتم... 

و گفتم شاید اون بخواد مثلا حساب کنه😂😂 اینم ک ... 

اصلا تعارفم نکرد...

خلاصه این موضوع گذشت و دو هفته ای بعد من دیدم نه واقعا خیلی وقت تلف کردنه...

گفتم ک دیگه تموم شه و..

ک ده این هی گیر داد ک چرا و چیشده و..

گفتم خوب با هم اینده نداریم و....

انقدر بحث کرد بحث کرد... 

اخر گفت فکر کردی کی هستی ک ب من میگی با من اینده ای نداری... من حداقل کفش هشت تومنی نمیپوشم. مثل تو... 

😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒😒

یه جاهاییش چقدر آشنا بود


ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافه‌های فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از  تو رفتم شمال برای اولین‌بار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس می‌کردم اون خونه‌ای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقه‌اش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بی‌رحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دست‌های گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر می‌کردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازه‌تر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفته‌ات گریه کنی تا خالی بشی‌.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چه‌کسی هست. ممنونم


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

اینا همه تجربه ست..تجربه اصلی از دوست پسر هم این باشه که کلا فرقی نمی کنه شما جایگاهت چی باشه کلا بدرد نخور هستن دوست پسرها ...اونی هم که ظاهرا خوبه هم طرف و.هم رابطه و همه حسرت می خورن اونم یجور پوکیدست خیالت راحت.

با همه چیز درآمیز، و با هیچ چیز آمیخته مشو! که در انزوا پاک ماندن، نه دشوار است، و نه با ارزش
2738

دیگه این برای من درس بزرگی شد.

بعدش با هرکی دوست شدم. اگه جلو اون خریدی پیش میومد بهترین ها رو میخریدم...

میگفتم عیب نداره . بزار کل پولشو بده یه کلاسور برا من بخره. ک دو روز دیگه کونم نسوزه بگه تو ک از گشنگی داری میمیری من نجاتت دادم

تعریف کن

اگر سن پسره رو نمیگفتی فکر می‌کردم دوست گمشدم رو پیدا کردم 

یه دوست داشتم مخ دبیرستان بود تابستونی که کنکور دادیم مطمئن بودیم دانشگاه خوبی قبول میشیم البته بیشتر اون

همینجوری محض سرگرمی با یه پسری دوست شد قرار اول منم برد پسره هم با دوستش امده بود🤦🏼‍♀️😅

یکی دوماه گذشت رویا از رفتارهای سطح پایین پسره فهمید سرگرمی خوبی نیست

ولی اون‌موقع تازه من و دوست اون پسره عاشق و معشوق شده بودیم🤦🏼‍♀️ و این ماجرا تا ۷ سال ادامه داشت

حالا رویا که آلمانه و یک‌ساله خبری ازش نیست

و اون پسره هم تو همون‌ یه سال اول باهاش قطع ارتباط کردیم

ولی ماجرای ما که فقط رفته بودیم که اینا قرار اوله خجالت نکشن ۷ سال‌طول کشید🤦🏼‍♀️

ای آن که دیگر ندارمت بدان که همچنان از اعماق وجود دوستت دارم ؛ بدان هرگز توان تکرار خاطرات مشترکمان با شخص دیگری را ندارم؛ من بعد از تو هیچ وقت نخواستم گذرم به کافه‌های فردوسی بخوره؛ بعد از تو همیشه با بغض از میدان کاج رد شدم؛ وقتی بعد از  تو رفتم شمال برای اولین‌بار دیگه از نگاه کردن به دریا لذت نبردم؛ دیگه توی تراسی که با هم هزارتا عکس داشتیم پام رو نذاشتم و حس می‌کردم اون خونه‌ای که با ذوق چیده بودیم برام قفسه ولی هنوز همه چیز سرجاشه چون بعد از تو هیچکس سلیقه‌اش مثل تو نشد .دلم خیلی برات تنگ شده برای دیدن صورت قشنگت که نمیدونم خاک سرد و بی‌رحم باهاش چکار کرده؟دلم خیلی برای لمس دست‌های گرمی که زیر خاک سرده تنگ شده.روزهای آخر بابت خیلی چیزها دلگیر بودم و نشد بیام پیشت و برای آخرین بار باهات وداع کنم چون باور نداشتم تو میری و فکر می‌کردم مثل همیشه میای و همه چیز رو از دلم در میاری...چون نشد خداحافظی کنیم داغ دلم هرروز تازه‌تر از قبل میشه حتی تو روز خاکسپاری نشد جمعیت رو کنار بزنم و بیام از ته دل گریه کنم و جیغ بزنم تا کمی سبک بشم و بغصم توی گلوم خفه شد آخه خیلی سخته که حتی نتونی اونقدری که دلت میخواد برای عزیز از دست رفته‌ات گریه کنی تا خالی بشی‌.کاش حداقل به خوابم بیای عزیزان لطفاً ازم نپرسید امضا در مورد چه‌کسی هست. ممنونم
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز