مامان بزرگم همیشع یه داستانیو تعریف میکرد که از مامان بزرگش شنیده بود😊 میگفت روزی روزگاری کدخدای یه دهی به خاستگاری دختر کدخدای دهه کناری پدر عروس میگه من نه چیزی میخام نه چیزی میدم ور دارین دخترو ببرین😳 توراه عروس سوار بر الاغ میخاست بیفته به دوماد میگن افسارو بگیر نیفته دومادمیگه مفته بزار بیفته خلاصه هیچ وقت مفت نباشید حتی شما خانم خونه دار عزیزم😁
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سعی کن تا آخرین نفست به شادی ها بچسبی چون زندگی فقط یه لحظ ست و یه روزی تموم میشه... این که زمان چطور میگذره بی رحمانست عمیق ترین رودخانه هام سریع حرکت میکنن و زندگی یه لحظ ست پس فرصت طلایی رو دریاب ادامه بده
سعی کن تا آخرین نفست به شادی ها بچسبی چون زندگی فقط یه لحظ ست و یه روزی تموم میشه... این که زمان چطور میگذره بی رحمانست عمیق ترین رودخانه هام سریع حرکت میکنن و زندگی یه لحظ ست پس فرصت طلایی رو دریاب ادامه بده
سعی کن تا آخرین نفست به شادی ها بچسبی چون زندگی فقط یه لحظ ست و یه روزی تموم میشه... این که زمان چطور میگذره بی رحمانست عمیق ترین رودخانه هام سریع حرکت میکنن و زندگی یه لحظ ست پس فرصت طلایی رو دریاب ادامه بده