بعد گفته بود زشته خیلی چاق اینجور اونجور منم داغ کرده بودم حالم خرابببب. اومدم کارش تموم شد رفتیم ناهار بگیره منم قیافم تو هم گفت چی میخوری گفتم من چیزی نمیخورم خلاصه کباب گرفت رفتیم خونش لب نزدم گفت چی شده چرا ناراحتی گفتم هیچی گفت توروخدا بگو من باعث ناراحتیت شدم تو صبح بامن اومدی دکتر نمیبخشم خودمو اگه ناراحتت کردم😐😑گفتم من اگه زشتم دست خودم بود دوست داشتم از این بهتر باشم ولی خداروشکر از تو ک خیلی سرترم رنگ عوض میکرد اصلا حرف نمیزد گفتم من پیاماتو خوندم گفت چرا دست ب گوشیم زدی گفتم ببین ب هرکس میخوای بگی بگو ولی بگو خودش گفته میدونم کارم زشته ولی میدونستم یه چیزی از من تو گوشی تو هست خداخواست دستت رو شه من بیشتر بشناسمت هی توضیح میداد گفتم چرا میگی من ازدواج کردم چی بهت میدن آنقدر دروغ میگی تو اونی ک پشت سرمن حرف زدید آنقدر از همه لحاظ پایین هستید ک اصلا برام مهم نیست مگه من مث تو بودم تو بچگی فکر شوهراشم خلاصه هیچی گفتم مراقب رفتارتون باشید هرچی هستم داداشت خودش انتخاب کرده نزظرت مهم بود ازت سوال میکرد. دیگه هم باهاش رابطه ندارم الان 2ساله